پارت اول رمان ماه عسل

پارت اول رمان ماه عسل 💜🌙


نیست؛ اصن نمی دونم من کی هستم؟


من از تنهای و تاریکی دارم می ترسم


خواهش می کنم کمکم کنید؟ مرد


مسن انگار فهمید واقعا من فراموش


ی دارم و بالحن خوشایند و مهربون


جواب داد: این جوری که نمی شه؛


باید شب یه جایی خوب استراحت


بکنی؟ خودتو بتکون و بیا بشین


تو ماشین تابریم خونه من؛ ازمن

نترس؛ تو جای دختر منی٠


ومن هم از خدا خواسته خودمو


تکونی دادم؛ گرد و خاک از تنم


رفت؛ وداخل ماشین نشستم ٠



تو ماشین که نشستم؛ کمی احساس


امنیت کردم و حالم انگار داره

خوب می شه٠


#ملیحه دورانی#ادبیات#رمان#بلاگر#-#من ادم کمی نیستم#برای خودم بزرگ


هستم#اندازه سلبریتی ها#-#دلبردورانی#ماه رمضان#
دیدگاه ها (۱)

به نام خداعنوان: حق دلم ❤❤❤❤❤❤عشق تو سهم منبهترین حق دنیای م...

به نام خدااسم شعر: انتظار تلخچشم انتظاری سختهنگو قهرینگو نمی...

٠ه نام خدا 💖🌸💖🌸می دونم مستقل بودن خوبه خیلی؛ می دونم موادب ب...

به نام خداتو به من سالاد نده تو راه خیاروگوجهمی خورمباعشقماو...

رز وحشی پارت۵ { پنج ماه بعد} ات...الان پنج ماه که از ما جرای...

از همان روز اول قرار گذاشتیم که اگر رابطه‌مان خوب پیش نرفت، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط