ترا افسون چشمانم

ترا افسون چشمانم
ز ره برده ست و میدانم
چرا بیهوده میگویی
دلی چون آهنی دارم
نمیدانی، نمیدانی
که من جز چشم افسونگر
در این جام لبانم
باده ی مرد افکنی دارم!

#فروغ_فرخزاد
#عاشقانه #جذاب
دیدگاه ها (۲)

اگر از دریاهای دوربه جزیره‌ی تنهایی منبازآییساعت و قطب‌نما ر...

شب بیداری ها ب اندازه کافی سنگین و قاتل هستنداماامان از وقتی...

جا مانده ام در مقدمه ی کتاب عاشقی... بیا دست مرا بگیر و ببرم...

دانی که من و توکِی به هم خوش باشیم؟آن‌وقت که کس نباشدالّا من...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط