وقتی شروع به دوست داشتن خودم کردم
وقتی شروع به دوست داشتن خودم کردم،
از خواست این که همیشه حق با من باشد دست کشیدم؛ همچنین از این که همه کارهایم باید درست باشند. و به این ترتیب، کمتر دچار اشتباه شدم.
امروز این حالت را «فروتنی» مینامم.
وقتی شروع به دوست داشتن خودم کردم،
دیگر از این که در گذشته زندگی کنم و نگران آینده باشم، دست کشیدم.
حالا فقط در لحظه اکنون زندگی میکنم؛ جایی که همه چیز در آن رخ میدهد. و در حال حاضر، هر روز چنین زندگی میکنم و این وضعیت را «کیفیت زندگی» مینامم. وقتی شروع به دوست داشتن خودم کردم،
پی بردم که تفکرم میتواند سد راه و بیماریزا باشد. اما وقتی که به یگانگی با دلم رسیدم، ذهنم دارای یار ارزندهای شد. امروز، این اتحاد را «هشیاری قلبی» مینامم.
من، دیگر از اختلافات، درگیریها و مشکلاتی که با خودم و دیگران پدید می آید، نمیهراسم، زیرا ستارهها هم گاهی با هم برخورد میکنند و از این خرابی، دنیایی زیبا و نو به وجود می آید. امروز ،این جریان را «زندگی» مینامم.
از خواست این که همیشه حق با من باشد دست کشیدم؛ همچنین از این که همه کارهایم باید درست باشند. و به این ترتیب، کمتر دچار اشتباه شدم.
امروز این حالت را «فروتنی» مینامم.
وقتی شروع به دوست داشتن خودم کردم،
دیگر از این که در گذشته زندگی کنم و نگران آینده باشم، دست کشیدم.
حالا فقط در لحظه اکنون زندگی میکنم؛ جایی که همه چیز در آن رخ میدهد. و در حال حاضر، هر روز چنین زندگی میکنم و این وضعیت را «کیفیت زندگی» مینامم. وقتی شروع به دوست داشتن خودم کردم،
پی بردم که تفکرم میتواند سد راه و بیماریزا باشد. اما وقتی که به یگانگی با دلم رسیدم، ذهنم دارای یار ارزندهای شد. امروز، این اتحاد را «هشیاری قلبی» مینامم.
من، دیگر از اختلافات، درگیریها و مشکلاتی که با خودم و دیگران پدید می آید، نمیهراسم، زیرا ستارهها هم گاهی با هم برخورد میکنند و از این خرابی، دنیایی زیبا و نو به وجود می آید. امروز ،این جریان را «زندگی» مینامم.
- ۱.۶k
- ۳۱ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط