خون اشام کیوت پارت ۸
از زبان لینا
با چیزی که توی یخچال دیدم خیلی ترسیدم توش پر از بسته های خون بود و بوی بدی میداد.
از شدت ترس و استرس نمیتونستم حرکت کنم که یه نفر اومد و دست منو گرفت منم جیغ بنفشی زدم
جیمین: هوی پرده گوشم پاره شدد
لینا: ن.. نز.. نزدیک ن نیا
جیمین: خواهش میکنم اروم باش تا توضیح بدم.
لینا: نمیخواممم ( با داد)
و سریع رفتم توی اتاق و درو قفل کردم.
از زبان جیمین:
وقتی داد زد و رفت خیلی ناراحت شدم
حتی نزاشت توضیح بدم. میخواستم برم دنبالش ولی پشیمون شدم .. رفتمروی مبل نسشتم و قطره های اشک توی چشمام جمع شدن و گریم گرفته بود.من هیچکسی رو ندارم و لینا بهم حس خوبی میداد.
از زبان لینا:
وقتی رفتم توی اتاق پشت در نشسته بودم و فهمیدم یکم کارم بد بود و ولی اون خون میخوره نکنه خون اشامه!؟( چه عجب فهمیدی😐) دیدم صدای گریه کردن میاد خیلی تعجب کردم یعنی جیمین داشت گریه میکرد؟؟؟؟ دراتاقو اروم باز کردم و اروم با نوک پا رفتم پایین که....
شرطا ۱۰ تا لایک
لطفا حمایت کنید🥺🥲
با چیزی که توی یخچال دیدم خیلی ترسیدم توش پر از بسته های خون بود و بوی بدی میداد.
از شدت ترس و استرس نمیتونستم حرکت کنم که یه نفر اومد و دست منو گرفت منم جیغ بنفشی زدم
جیمین: هوی پرده گوشم پاره شدد
لینا: ن.. نز.. نزدیک ن نیا
جیمین: خواهش میکنم اروم باش تا توضیح بدم.
لینا: نمیخواممم ( با داد)
و سریع رفتم توی اتاق و درو قفل کردم.
از زبان جیمین:
وقتی داد زد و رفت خیلی ناراحت شدم
حتی نزاشت توضیح بدم. میخواستم برم دنبالش ولی پشیمون شدم .. رفتمروی مبل نسشتم و قطره های اشک توی چشمام جمع شدن و گریم گرفته بود.من هیچکسی رو ندارم و لینا بهم حس خوبی میداد.
از زبان لینا:
وقتی رفتم توی اتاق پشت در نشسته بودم و فهمیدم یکم کارم بد بود و ولی اون خون میخوره نکنه خون اشامه!؟( چه عجب فهمیدی😐) دیدم صدای گریه کردن میاد خیلی تعجب کردم یعنی جیمین داشت گریه میکرد؟؟؟؟ دراتاقو اروم باز کردم و اروم با نوک پا رفتم پایین که....
شرطا ۱۰ تا لایک
لطفا حمایت کنید🥺🥲
۱۶.۰k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.