خون اشام کیوت پارت ۱۰
داشتیم صحبت میکردیم که
صدای راه رفتن از طبقه بالا اومد. من و جیمین هردو به طرف صدا برگشتیم.
از زبان جیا:
وقتی توی اتاق که خواب بودم دیدم صدای گریه و صحبت کردن میاد منم که خیلی کنجکاوم در رو اروم باز کردم و رفتم پایین
از زبان لینا:
*واییی خدااا اخه این همه زمان الان باید بیایی*
لینا: عه بیدار شدی
جیمین: عا سلام حالت خوبه؟
جیا: عه سلام اره به لطف شما خیلی خوبم
جیا: راستی من صدای گریه شنیدم.
لینا: ام...حتما توهم زدی.
جیا: ولی من مطمعنم شنیدم
لینا: خر هیچ صدای گریه نیومدههههه
جیا: اوک اوک ارام باش حیوان*_*
لینا: گگگگ
از زبان راوی:
لینا و جیا عین سگ به هم افتاده بودن و فقد به هم فش میدادن و جیمین توی دلش از خنده جر میخورد.
جیمین: اهم.. اهم
لینا: ع..عه جیا خفه شو ابرومون رفت(با صدای اروم)
جیا: شت
جیمین: عا راستی لینا یه لحظه بیا اتاق
لینا: براچی
جیمین: بیا بهت میگم و در ضمن جیا لطفا همین پایین بمون
جیا: هعیی باشه
لینا و جیمین باهم رفتن توی اتاق و جیمین درو بست و به سمت لینا رفت
جیمین: لینا نظرت چیه به جیا بگیم که من کیم؟
لینا: دیوونه شدی؟ اون خیلی ترسوعه
جیمین: نگران نباش
لینا: اوفف باشه اگه دیدی جیا سکته کرد تقصیر من نیس
جیمین و لینا رفتن پایین تا موضوع رو بهش بگن که....
شرطا ۱۵ تا لایک🥲
صدای راه رفتن از طبقه بالا اومد. من و جیمین هردو به طرف صدا برگشتیم.
از زبان جیا:
وقتی توی اتاق که خواب بودم دیدم صدای گریه و صحبت کردن میاد منم که خیلی کنجکاوم در رو اروم باز کردم و رفتم پایین
از زبان لینا:
*واییی خدااا اخه این همه زمان الان باید بیایی*
لینا: عه بیدار شدی
جیمین: عا سلام حالت خوبه؟
جیا: عه سلام اره به لطف شما خیلی خوبم
جیا: راستی من صدای گریه شنیدم.
لینا: ام...حتما توهم زدی.
جیا: ولی من مطمعنم شنیدم
لینا: خر هیچ صدای گریه نیومدههههه
جیا: اوک اوک ارام باش حیوان*_*
لینا: گگگگ
از زبان راوی:
لینا و جیا عین سگ به هم افتاده بودن و فقد به هم فش میدادن و جیمین توی دلش از خنده جر میخورد.
جیمین: اهم.. اهم
لینا: ع..عه جیا خفه شو ابرومون رفت(با صدای اروم)
جیا: شت
جیمین: عا راستی لینا یه لحظه بیا اتاق
لینا: براچی
جیمین: بیا بهت میگم و در ضمن جیا لطفا همین پایین بمون
جیا: هعیی باشه
لینا و جیمین باهم رفتن توی اتاق و جیمین درو بست و به سمت لینا رفت
جیمین: لینا نظرت چیه به جیا بگیم که من کیم؟
لینا: دیوونه شدی؟ اون خیلی ترسوعه
جیمین: نگران نباش
لینا: اوفف باشه اگه دیدی جیا سکته کرد تقصیر من نیس
جیمین و لینا رفتن پایین تا موضوع رو بهش بگن که....
شرطا ۱۵ تا لایک🥲
۱۰.۰k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.