از وقتی یادمه اینجا دم بالکن میشست و عصرا قرآن میخوند! یه
از وقتی یادمه اینجا دم بالکن میشست و عصرا قرآن میخوند! یه طوری که دلت میخواد بیای بشینی یه گوشه کنار و فقط نگاش کنی...
با این نوری که هر آدمیو به وجد میاره و اینجوری رو سرتاسر اتاق پهن شده و داره رنگِ بهارو به رخ میکشه
دیدن رویِ شادش که همیشه با مهربونی از آدم استقبال میکنه و اون چاییایِ خوش عطرش که عقل آدمو از سرش میپرونه باعث میشه هروقت که حالم خوب نیست یه تلنگری بشه برای بهتر شدنم!
با این نوری که هر آدمیو به وجد میاره و اینجوری رو سرتاسر اتاق پهن شده و داره رنگِ بهارو به رخ میکشه
دیدن رویِ شادش که همیشه با مهربونی از آدم استقبال میکنه و اون چاییایِ خوش عطرش که عقل آدمو از سرش میپرونه باعث میشه هروقت که حالم خوب نیست یه تلنگری بشه برای بهتر شدنم!
۱۰.۶k
۱۳ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.