ڪاش کسے بیاید و مرهم دخترڪ داخل آینہ شود...
ڪاش کسے بیاید و مرهم دخترڪ داخل آینہ شود...
هربار کہ نگاهش مےکنم در عمق چشمانش خلا یک انسان را مےبینم...
دلش گرفتہ و روحش خستہ از زندگیست...
انگار سالهاست با تنهاے همشین است...
جاے خالے دستے نوازشگر بر چهرهاش نمایان است...
زندگے دخترک داخل آینہ یڪ چیز کم دارد...
یڪ مَرد...
از همان مَردهاے کہ قبل از لمس جغرافیاے تنش، روحش را در آغوش بگیرد...
از همان مَردهاے کہ دستش بوے محبت دهد نہ هوس...
از همان مَردهاے کہ بیاید تا عشق را ارضا کند نہ یک هوس سرکش را...
دخترڪ داخل آینہ دلش یک همراه مےخواهد کہ همقدم دلتنگےهایش شود نہ همخواب شبانہاش...
دخترڪ داخل آینہ همقَد تمام دردهایش حرف دارد اما گوش شنواے ندارد...
کاش مَرد و عشق کمیاب نبود تادخترڪ داخل آینہ کمے شاد بود...
هربار کہ نگاهش مےکنم در عمق چشمانش خلا یک انسان را مےبینم...
دلش گرفتہ و روحش خستہ از زندگیست...
انگار سالهاست با تنهاے همشین است...
جاے خالے دستے نوازشگر بر چهرهاش نمایان است...
زندگے دخترک داخل آینہ یڪ چیز کم دارد...
یڪ مَرد...
از همان مَردهاے کہ قبل از لمس جغرافیاے تنش، روحش را در آغوش بگیرد...
از همان مَردهاے کہ دستش بوے محبت دهد نہ هوس...
از همان مَردهاے کہ بیاید تا عشق را ارضا کند نہ یک هوس سرکش را...
دخترڪ داخل آینہ دلش یک همراه مےخواهد کہ همقدم دلتنگےهایش شود نہ همخواب شبانہاش...
دخترڪ داخل آینہ همقَد تمام دردهایش حرف دارد اما گوش شنواے ندارد...
کاش مَرد و عشق کمیاب نبود تادخترڪ داخل آینہ کمے شاد بود...
۱.۱k
۰۹ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.