بعضی شب ها

بعضی شب ها
انگار که خدا حواسش پرت شده باشه و کیسه دل تنگی از دستش ول شده باشه رو سر شهر
کل شب رو سیل دل تنگی با خودش میبره
هوا بویِ دلتنگی میگیره و میلِ گریه
گنجشکا با دلتنگی میخوابن
رفتگرا با دلتنگی جارو میکشن
شب بوها با دلتنگی عطر میکنند
و تو...
دلتنگ میمیری
دلتنگ دوباره زنده میشی
دلتنگ دوباره میمیری
بعضی شب ها
انگار که خدا حواسش پرت شده باشه
دل تنگی به مغز استخون میرسه
به خودِ خودِ ریشه دل!

#محیا زند
دیدگاه ها (۳)

ای فراموشی ‌کجاییتا به فریادم رسی ؟!باز احوالِ دلِ غم‌ پرورم...

زندگی به همان حماقت سابق ادامه دارد،نه امیدی است و نه آرزویی...

می خواهم عاشق شوم ...تا دنیا را تبدیل به پرتقال کنمو آفتاب ر...

کسی می آید کسی می آید کسی دیگر کسی بهتر کسی که مثل هیچکس نیس...

part two.....همچنان مشغول حرف زدن با کریس بودی که با پرت شدن...

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط