مانده ام تا چه کنم اینهمه تنهایی را
مانده ام تا چه کنم اینهمه تنهایی را
یا تو بی من چه کنی آنهمه زیبایی را
کاش میشد که زمان را به عقب برگرداند
قدر ده سال نوک عقربه ها را چرخاند
تا تو از نو بنشینی سر میزی بامن
وتعارف که خودت چای بریزی یا من!
چای یا قهوه؟ مهم نیست، مهم؛ بودن بود
پلک در پلک، نگاه از تو و آه از من بود
سر میزی که همان لحظه ی پایانی را...
آسمانی همه تن ابری و بارانی را....
ولی اینبار بگوییم که باران زیباست
مثل شعریست زمستان،چه زمستان زیباست ....
یا تو بی من چه کنی آنهمه زیبایی را
کاش میشد که زمان را به عقب برگرداند
قدر ده سال نوک عقربه ها را چرخاند
تا تو از نو بنشینی سر میزی بامن
وتعارف که خودت چای بریزی یا من!
چای یا قهوه؟ مهم نیست، مهم؛ بودن بود
پلک در پلک، نگاه از تو و آه از من بود
سر میزی که همان لحظه ی پایانی را...
آسمانی همه تن ابری و بارانی را....
ولی اینبار بگوییم که باران زیباست
مثل شعریست زمستان،چه زمستان زیباست ....
۶۵۹
۱۷ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.