شعر می گویم ولی معشوقه ای در کار نیست

شعر می گویم ولی معٖشوقه ای در کار نیست
آه، مـن دیـوانـه ام، دیــــوانه بودن عار نیست

خواستم چـون مصـرع اول تـو را مخـفی کنم
باخـتـم دل را، حـقـیـقـت قابل انکـــــار نیست...


#علیرضا_هدایت
دیدگاه ها (۱)

دلی دارمٖ که گر بگشایمش رازبه سد درد از درون آید به آواز...#...

دم میکنم هر روزسیاهی نبودنت رامینوشم جرعه جرعه تلخی انتظارت ...

به عشق بگویید‌:‌هر‌چه گشتیم، ماندگار‌تر از رفاقت نیافتیمتو ه...

زندگی را دوست دارمدر حالیکه می‌دانممرا دوست نداردتو را نیزهم...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

حس های ممنوعه ۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط