یک بار دگر شب شد و یاد تو به سر زد

یک بار دگر شب شد و یاد تو به سر زد
دل در هوس مستی و صد حادثه پر زد
لعنت به تو ای مهلکهء عشق که هر بار
از دست تو مجنون به دل کوه و کمر زد

هر کس که گرفتار تو شد از نفس افتاد
دلدادهء افسون تو بر خویش ضرر زد

خونها به زمین ریخت ز حقخواهی عشّاق
نام تو به هر خانه و میخانه شرر زد
جانها بگرفتی و هزاران چو زلیخا
از جور تو شد کور و ز غم، خون به جگر زد

خود قدرت بالاتری از منطق و شمشیر
دست تو صد اعجاز به تاریخ بشر زد

هرچند پر از دردی و احساس تمنا
با این همه دنیا به نبود تو نیارزد ... 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕
دیدگاه ها (۱)

بهشت یعنی چشمات شبها که تو شادی حرف میزنی از عشقیعنی که دل د...

چه کنم با دل خود؛با تو بمانم یا نه..؟با صدای غزلم از تو بخوا...

زیرِ چتــرم آمد و مَسـرور شدزنده ام ڪرد و برایم نور شداو فقـ...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط