هر شب به تو با عشق و طرب میگذرد

هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد
بر من زغمت به تاب و تب می‌گذرد

تو خفته به استراحت و بی تو مرا
تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد
دیدگاه ها (۱)

در سر زلف سیاه تو چه سوداست که نیستوز غم عشق تو در شهر چه غو...

سیاهی دو چشمانت مرا کشتدرازی دو زلفانت مرا کشتبه قتلم حاجت ت...

اگر کسی را دیدی که در لبخندت غمت را دیددر قهرت مهربانیت را د...

#ای ساقیا ! مستانه رو آن یار را آواز دهگر او نمی آید بگو ، ...

صبح است وُمن از عشق تو سرشارم و بی تاب#بهار_تنکابنی#صبح_بخیر...

اما آغوش تو سرکوب هیاهوی جهان است...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط