عشق رمانتیک من

عشق رمانتیک من
❤😎پارت ۳۷

ذهن جی: هینا ماله منه من فقط حق لمس کردنشو دارم باید اینو هرجور شده بهش بفهمونم که از کمرش گرفتم و سرشو نزدیگ صورتم کردم کیوت ن
بهم نگاه کرد و گفت

هینا: راستیی لباس جدیدم که تازه خریدم و بپوشم ببین چقدر قیشنگه

جی: باشه

ویو هینا


رفتم بپوشم که قبلش گفتم روشو برگردونه لباسمو پوشیدم موهامم مرتب کردم


هینا: خب تموم شد میتونی برگردی

جی: اوخودا چقدر دخترم کیوته


که یهو یکی درو باز کرد و گفت

جونکوک: البته که اون فقط دختر منه و اومد سمتم و دستشو دور کمرم انداخت و چسبوندم به خودش

جونکوک: چه خوشگل شدی عروسکم

دستمو بردم پشتم و دستشو چنگ زدم ولی انگار نه انگار واکنشی نشون ممی داد یا حداقل دستشو بکشه

هینا: خب دیگه بسه بریم پایین ی فیلم ببینیم

جی: (لبخند) بریمم

ویو هینا

نشستیم رو مبل من وسط بودم و جی سمت چپم و یه فیلم انتخاب کردم همینطوری و گذاشتم ته یهو جونکوک هم اومد سمت راستم

هینا: تو هم میبینی؟

جونکوک: آره کدوم فیلم و گذاشتی؟

هینا: اونی که اسمش نمیدونم چی بود

خندید و سرمو بوسید جانممم😱


فیلم رسیده بود به وسطاش که یهو صحنه مثبت ۱۸ شد

هینا: امم میخواین فیلمو عوضش کنیم؟

جونکوک و جی داشتن با خشم همو نگاه میکردن قشنگ رگای دستشون زده بود بیرون بلند شدم که هردوشون گفتن بشین

هینا: چرااا؟

جونکوک: الان تموم میشه

هینا: دستام جلو چشمام بود داشتم از خجالت آب میشدم وای نه بدترین صحنه عمرم بود عررر

خب پایان فیلم


ویو لارا

با هانیل همه پرونده هارا مرتب کردیم و طرح های زیادی ارائه دادیم که هانیل اومد و گفت

هانیل: میتونی به جکسون زنگ بزنی بیاد دنبالمون

لارا: عاا آره صبر کن

یه بوق که خورد برداشت

جکسون: الو بله بفرمایید

لارا: میمون جنگلی پاشو بیا دنبالمون لطفا

جکسون: تا ۵ دقیقه دیگه اونجام

لارا: بای

ویو هانیل

گوشیم زنگ خورد که دیدم هینائه برداشتم

هینا: هانیلللل کجایی این دوتا روانیم کردن

هانیل: چی شده مگه😂

هینا: سر لج افتادن کوتاهم نمیان

هانیل: وااا تهیونگم هس؟

هینا: نه چی شده دلت واسش تنگ شده؟😈

هانیل: نه بابا همینطوری تو فکر بودم تو حواست به اون دوتا شل مغز باش فعلا من و لارا هم داریم میریم خونه آها امشب مراسم برگذار میشه تو یکی از عمارت هایی که طراحی کردیم با کمک لارا و به نمایش میزاریم میای دیگه ساعت ۱۱

هینا: معلومههههه

و پایان تماس

خب میمون اومد و رفتن سوار ماشین و بعد سلام و اینا (حوصله ندارم بنویسم دیگه خودتون میدونید)

ویو هانیل


رفتیم خونه که این دوتا دم در باهم داشتن حرف میزدن منم رو تختم ولو شده بودم
دیدگاه ها (۴۴)

فیک جدید اسم رمان: نجات پروانهمعرفی شخصیت ها: تهیونگ، جونکوک...

نجات پروانه 🖤🦋پارت ۲رفتیم نشستیم لیسا: خب لینا: خب که خب لیس...

استوری درخواستی

استوری درخواستی

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۳۶ویو لارارسیدیم هانیل پیاده شد منم خو...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۳۴خب به جکسون و لارا افتاد لارا: جرعت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط