واااای حق

واااای حق
من وقتی بچه بودم از دامن و اینا متنفر بودم بعد ی جشن بود تو مهدکودکمون مامانم منو مجبور کرد دامن بپوشم بعد من اونجا هی اینکارو میکردم آخر زنگ زدن به مامان بابام برام شلوار بیارن😔😂
دیدگاه ها (۲)

ای خدااا😔

شیرین جان زبانو تغییر بده جیهوپ بفهمه چی نوشتی😔😂

...

درخواستی

رز وحشی پارت ۶ات...انگار حضورمو نفهمید !سرشو راست کرد دید جل...

وقتی شب مست بودنو و ا. ت حامله ست و اونا تا حد مرگ اونو زدن ...

پارت دوازدهم خب منو رسوند برم بخوابم *فردا*صبح شده ولی دلم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط