E IE
⌜ ᖇEᗪ ᐯIᗷE ⌟
#مینسونگ
#دوپارتی
#درخواستی
وقتی.......
لینو لپتاپش رو بست و به صندلی تکیه داد
_آه..امروز خیلی خسته کننده بود. میرم قهوه بخورم، به هرحال هنوز کار دارم
ویو هان
دیگه خسته بودم و میخواستم برم. پیشبندم رو در آوردم و گذاشتم روی زمین. همین که میخواستم برم بیرون دیدم لینو داره میاد.
_ اوه داری میری؟
× نه اگر میخوای میمونم
_ بیخیال مزاحم نمیشم. توهم برو استراحت کن.
× نه عیبی نداره؛ برات درست میکنم
_ واقعا؟
× آره
_ اوکی مرسی
× بشین برات درست میکنم
_ باشه
× همون همیشگی؟
_ آره
ویو هان
رفتم تا براش قهوه تلخ درست کنم. وقتی براش درست کردم؛ بردم براش.
× امیدوارم خوشت بیاد
_ تو که قهوه هات عالیه
× مرسی (کمی گونه هاش سرخ شد)
لینو وقتی جا خورد از هان تشکر کرد و بعدش رفت. بعد از چند دقیقه هان هم رفت
(یک روز بعد👀)
ویو لینو
امروز قرار بود با شرکت ◇◇◇ جلسه ی مهمی برگزار کنیم. قرارداد بزرگی بود. داشتم خودم رو براش آماده میکردم. از پشت میز پاشدم تا برم توی حیاط یخورده هوا بخورم. همین که پاشدم منشی کیم نفس زنان وارد دفتر شد.
_ چیشده؟
& آقای لی یه مشکل بزرگ برامون پیش اومده.
_ چیه؟
& (یه لحظه نفس کشید) آقای کانگ قرارداد رو باهامون لغو کردن
_ چی؟!
& همین الان این خبر به دستم رسید
_ امکان نداره..چرا؟
& شرمنده ولی دلیل خاصی ندادن
_ باشه برو
& چشم (تعظیم کوچکی کرد و بعد رفت)
لینو بعد از اینکه منشی کیم رفت عصبی بود. میزش رو به هم ریخت. کل دفتر پر ورقه بود
_ اون مرتیکه ی آشغال چجور جرعت کرده این قرارداد و لغو کنه. الان با بد کسی در طرفه.
دستی توی موهاش کشید و بعد از شرکت رفت بیرون..رفت سمت بار و شروع کرد به خوردن الکل. بعد از چند دقیقه انقدر مست بود که به زور میتونست راه بره، ولی پاشد و رفت بیرون..سوار ماشینش شد و سمت شرکتش حرکت کرد...
ادامه دارد......
#مینسونگ
#دوپارتی
#درخواستی
وقتی.......
لینو لپتاپش رو بست و به صندلی تکیه داد
_آه..امروز خیلی خسته کننده بود. میرم قهوه بخورم، به هرحال هنوز کار دارم
ویو هان
دیگه خسته بودم و میخواستم برم. پیشبندم رو در آوردم و گذاشتم روی زمین. همین که میخواستم برم بیرون دیدم لینو داره میاد.
_ اوه داری میری؟
× نه اگر میخوای میمونم
_ بیخیال مزاحم نمیشم. توهم برو استراحت کن.
× نه عیبی نداره؛ برات درست میکنم
_ واقعا؟
× آره
_ اوکی مرسی
× بشین برات درست میکنم
_ باشه
× همون همیشگی؟
_ آره
ویو هان
رفتم تا براش قهوه تلخ درست کنم. وقتی براش درست کردم؛ بردم براش.
× امیدوارم خوشت بیاد
_ تو که قهوه هات عالیه
× مرسی (کمی گونه هاش سرخ شد)
لینو وقتی جا خورد از هان تشکر کرد و بعدش رفت. بعد از چند دقیقه هان هم رفت
(یک روز بعد👀)
ویو لینو
امروز قرار بود با شرکت ◇◇◇ جلسه ی مهمی برگزار کنیم. قرارداد بزرگی بود. داشتم خودم رو براش آماده میکردم. از پشت میز پاشدم تا برم توی حیاط یخورده هوا بخورم. همین که پاشدم منشی کیم نفس زنان وارد دفتر شد.
_ چیشده؟
& آقای لی یه مشکل بزرگ برامون پیش اومده.
_ چیه؟
& (یه لحظه نفس کشید) آقای کانگ قرارداد رو باهامون لغو کردن
_ چی؟!
& همین الان این خبر به دستم رسید
_ امکان نداره..چرا؟
& شرمنده ولی دلیل خاصی ندادن
_ باشه برو
& چشم (تعظیم کوچکی کرد و بعد رفت)
لینو بعد از اینکه منشی کیم رفت عصبی بود. میزش رو به هم ریخت. کل دفتر پر ورقه بود
_ اون مرتیکه ی آشغال چجور جرعت کرده این قرارداد و لغو کنه. الان با بد کسی در طرفه.
دستی توی موهاش کشید و بعد از شرکت رفت بیرون..رفت سمت بار و شروع کرد به خوردن الکل. بعد از چند دقیقه انقدر مست بود که به زور میتونست راه بره، ولی پاشد و رفت بیرون..سوار ماشینش شد و سمت شرکتش حرکت کرد...
ادامه دارد......
- ۶.۵k
- ۲۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط