داستانشب

#داستان_شب..





میگویند روزی مولانا از کنار مسجدی رد میشد و دید عده ای دست به دعا برداشته اند و میگویند خدایا کافران را بکش

مولانا از کنار مسجد رد شد و رفت تا به کلیسایی رسید و دید در آنجا هم عده ای دست به آسمان برداشته اند و میگویند خدایا کافران رابکش

مولانا رفت تا به در میخانه رسید دید در آنجا خم ها رو به هم میزنند و میگویند بزن بسلامتی...

سپس فرمود: من آنموقع بود که دیدم دین مستی بهترین دین است که جز سلامتی دیگران آرزویی ندارند...

آنجا بود که سرود:

"پرستش به مستیست در کیش مهر
برون اند زین حلقه هوشــــــیارها..

#شب_خوش..
دیدگاه ها (۲)

#فال_روزانه... #فال_حافظ...فال امروز شما چهارشنبه 21 فروردین...

#فال_روزانه... #فال_حافظ...فال امروز شما چهارشنبه 21 فروردین...

#تلنگر_فرهنگی..تسلیم نخواهم شد!زندگی می کنم...برای رویاهایی ...

#wallpaiper #background

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط