امشب عشقم راهی حجله گاه عروسش شد:)
امشب #عشقم راهی حجله گاه عروسش شد:)
#سخت بود...
درد داشت طعم رقیب داشتن را چشیدن...
اسم تو باید همردیف اسم من می آمد...
#چه شد که همه چیز عوض شد...؟؟!
چه شد که مال او شدی...؟!!
چه شد که من برایت #تمام شدم...؟؟!:)
روزی مرد #رویاهای من بود:)
حالا مرد #دیگری شده ای:}
روز #عروسیت امدم در لا ب لای جمعیت #پنهان شدم...
مرا ندیدی...:)
اما من تو را دیدمت...
در لباس #دامادی دیدمت؛)
چقدر #خواستنی شده بودی...
#عروست چقدر ب تو میبالید...!!
چ خندان دستانش را به دور گردنت حلقه میکرد... و#لبخند هایتان چقدر #عمیق بود:)
من زیر مهر دستهای قفل شده و ملتهب شما یخ بسته ام...
برق حلقه دست چپت هنوز هم #مرا میسوزاند...
برق حلقه ات تمام #مرا میسوزاند...
مرا تمام کرد... :')
ارامتر برو...
ارامتر گام بردار #مسافر من...
بگذار دلم باور کند ک فکر کردن ب #مرد دیگری حرام است...
بگذار باور کند که دیگر مال #من نیستی...
امشب صدای #اشک ها و #ضجه های من در صدای فنر تخت تو و عروست گم میشود...
امشب تو به حجله گاه #عروست میروی...
و من
#دلم را به قربانگاه میبرم:)
#سخت بود...
درد داشت طعم رقیب داشتن را چشیدن...
اسم تو باید همردیف اسم من می آمد...
#چه شد که همه چیز عوض شد...؟؟!
چه شد که مال او شدی...؟!!
چه شد که من برایت #تمام شدم...؟؟!:)
روزی مرد #رویاهای من بود:)
حالا مرد #دیگری شده ای:}
روز #عروسیت امدم در لا ب لای جمعیت #پنهان شدم...
مرا ندیدی...:)
اما من تو را دیدمت...
در لباس #دامادی دیدمت؛)
چقدر #خواستنی شده بودی...
#عروست چقدر ب تو میبالید...!!
چ خندان دستانش را به دور گردنت حلقه میکرد... و#لبخند هایتان چقدر #عمیق بود:)
من زیر مهر دستهای قفل شده و ملتهب شما یخ بسته ام...
برق حلقه دست چپت هنوز هم #مرا میسوزاند...
برق حلقه ات تمام #مرا میسوزاند...
مرا تمام کرد... :')
ارامتر برو...
ارامتر گام بردار #مسافر من...
بگذار دلم باور کند ک فکر کردن ب #مرد دیگری حرام است...
بگذار باور کند که دیگر مال #من نیستی...
امشب صدای #اشک ها و #ضجه های من در صدای فنر تخت تو و عروست گم میشود...
امشب تو به حجله گاه #عروست میروی...
و من
#دلم را به قربانگاه میبرم:)
۳.۰k
۳۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.