یاد آن شب که تو را دیدم و گفت

یاد آن شب که تو را دیدم و گفت
دل من با دلت افسانهٔ عشق

چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانهٔ عشق

آه اگر باز بسویم آیی
دیگر از کف ندهم آسانت
دیدگاه ها (۱)

درویش که اسرار جهان میبخشدهردم ملکی به رایگان میبخشددرویش کس...

دلم برای گذشته تنگ شده برای روزهایی که رفتندومن نمیدانستم هر...

آه ای اتاق کوچک تو باغی از بهشت!با جان و دل گذاشتمت خشت روی ...

‍ همه می‌دانند؛من سال‌هاست چشم به راه کسیسرم به کار کلمات خو...

#مخاطب_خاصم_امامزمانمسلام "بابا" جونم..🙌❤"بابا مهدی، دوباره ...

#مخاطب_خاصم_امامزمانمسلام "بابا" جونم..🙌❤"بابا مهدی، دوباره ...

مانده حسرت بر دلم، در زیر باران، باز همدست تو در دست من، در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط