کسی در رگ های من طو را آواز می خواند
کسی در رگهای من #طو را آواز می خواند
#عکسنوشته_عاشقانه
‹ دستش رو قلبم بود؛ هر وقت میفهمید حالم خوش نیست همین کار رو میکرد .
میگفت : من از زبونت که نمیتونم حرف بکشم ولی قلبت با من حرف میزنه .
راست میگفت؛ با قلبم خیلی رفیق بود
موهاش رو از جلوی صورتش کنار زدم و گفتم به حرفاش گوش کردی؟! چی میگه؟!
خندید و گفت خصوصیه
سرش رو گذاشت رو قلبم و شروع کرد آروم حرف زدن . نمیدونستم چی داره میگه ولی انگار داشتن با هم درد و دل میکردن .
دوربین سلفی گوشی رو روشن کردم و گرفتم بالای سرش. میخواستم ببینم داره چیکار میکنه . داشت پوست لبش رو میکَند؛ سرش رو از روی سینهم بلند کردم و گفتم لبهات رو ببین ؛ خون اومد .
باز داری ناراحتیت رو سر شرابهای من خالی میکنی؟
صورتش رو آورد جلو و گفت هان چیه؟ شراب خونی دوست نداری؟
یه پیک ؛ دو پیک ؛ ده پیک ؛
حالم که جا اومد تو بغلم دراز کشید .
بهش گفتم قلبم چیزی بهت نگفت؟ یه لبخند زد و گفت قلبت میگه خستهای میخوای بریم سفر؟
گفتم سفر نه دلم بیخبری میخواد؛ از همهچی ؛ از همه کس بریم یه جای دور یه جا که خودم باشم و خودت یه جهان دو نفره ؛ خستهام از شلوغی . .
رفت تو فکر شروع کرد پوست لبش رو کندن دستش رو گرفتم و گفتم با #طو هستم زیبا بریم یه جای دور؟!
#حال_خوب_کنار_طو
"محبوب من..!"
من آوازهاے شما را دوست میدارم.
آواز شما عشق را در من بیدار میڪند.
آوازهاے شما پاے مرا به آسمان
باز ڪرده است،
شما عشق را...
در سینه من تأسیس ڪردید.
شما ڪه آواز میخوانید
نسیمها از هم سبقت میڪَیرند.
مهتاب این طرف است.
سایهٔ شما را میبینم،
دلم هُرّے میریزد.
آواز شما ڪَوشه دنجی است
ڪه تنهایی عاشق را
تار و مار میڪند...!!
#محبوب_من_طویی
" عیدقربان شد "
دلم را ذبح میڪنم؛
به قربانڪَاه....
آن عطرِحیران ڪنندهےآغوشت"
تا براےِ همیشه....
❪ یڪَانه حاجی قلب #طو باشم...♥️❫
#عیدقربانمبارڪ🌸🍃
࿐ྀུ༅࿇༅═♥⭐♥┅─#🅻҉🅾҉🆅҉🅴҉.🆁҉.🆂҉
#🅸🅻🅾🆅🅴🆈🅾🆄
#🅰🅰🆂🅷🅾🅾🅱🅶🅰🆁
#عکسنوشته_عاشقانه
‹ دستش رو قلبم بود؛ هر وقت میفهمید حالم خوش نیست همین کار رو میکرد .
میگفت : من از زبونت که نمیتونم حرف بکشم ولی قلبت با من حرف میزنه .
راست میگفت؛ با قلبم خیلی رفیق بود
موهاش رو از جلوی صورتش کنار زدم و گفتم به حرفاش گوش کردی؟! چی میگه؟!
خندید و گفت خصوصیه
سرش رو گذاشت رو قلبم و شروع کرد آروم حرف زدن . نمیدونستم چی داره میگه ولی انگار داشتن با هم درد و دل میکردن .
دوربین سلفی گوشی رو روشن کردم و گرفتم بالای سرش. میخواستم ببینم داره چیکار میکنه . داشت پوست لبش رو میکَند؛ سرش رو از روی سینهم بلند کردم و گفتم لبهات رو ببین ؛ خون اومد .
باز داری ناراحتیت رو سر شرابهای من خالی میکنی؟
صورتش رو آورد جلو و گفت هان چیه؟ شراب خونی دوست نداری؟
یه پیک ؛ دو پیک ؛ ده پیک ؛
حالم که جا اومد تو بغلم دراز کشید .
بهش گفتم قلبم چیزی بهت نگفت؟ یه لبخند زد و گفت قلبت میگه خستهای میخوای بریم سفر؟
گفتم سفر نه دلم بیخبری میخواد؛ از همهچی ؛ از همه کس بریم یه جای دور یه جا که خودم باشم و خودت یه جهان دو نفره ؛ خستهام از شلوغی . .
رفت تو فکر شروع کرد پوست لبش رو کندن دستش رو گرفتم و گفتم با #طو هستم زیبا بریم یه جای دور؟!
#حال_خوب_کنار_طو
"محبوب من..!"
من آوازهاے شما را دوست میدارم.
آواز شما عشق را در من بیدار میڪند.
آوازهاے شما پاے مرا به آسمان
باز ڪرده است،
شما عشق را...
در سینه من تأسیس ڪردید.
شما ڪه آواز میخوانید
نسیمها از هم سبقت میڪَیرند.
مهتاب این طرف است.
سایهٔ شما را میبینم،
دلم هُرّے میریزد.
آواز شما ڪَوشه دنجی است
ڪه تنهایی عاشق را
تار و مار میڪند...!!
#محبوب_من_طویی
" عیدقربان شد "
دلم را ذبح میڪنم؛
به قربانڪَاه....
آن عطرِحیران ڪنندهےآغوشت"
تا براےِ همیشه....
❪ یڪَانه حاجی قلب #طو باشم...♥️❫
#عیدقربانمبارڪ🌸🍃
࿐ྀུ༅࿇༅═♥⭐♥┅─#🅻҉🅾҉🆅҉🅴҉.🆁҉.🆂҉
#🅸🅻🅾🆅🅴🆈🅾🆄
#🅰🅰🆂🅷🅾🅾🅱🅶🅰🆁
۳۱.۴k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳