کمی درد و دل...
کمی درد و دل...
اگه حال ناله های منو ندارید نخونید با تشکر
امروز کارنامه های مهرماهمون اومد
همه ی درسام 20 بود
همشون
ولی عربی شده بودم 16
زنیکه ی عقده ای با قیافم حال نکرده بود نمره کم کرده بود از برگم
خودش صحیح کرده بود تو برگم شده بودم 17
یه نمره ی کلاسی هم بابت پرسش ها و پای تخته رفتنا باید میداد
میشدم 18
زنیکه ی عقده ای
بهش گفتم میگه این نمره رو من بهت ندادم خودت گرفتی
خب حق من نیست اینو بزنم؟
من نمرم شده ۱۸ نه ۱۶...
بعد دوستم افتاده
داشت وسط مدرسه خودکشی میکرد
انقدر خودخواهه که نمیگه اگه من بمیرم عسل و بقیه چی؟
بعد من تو مدرسه به گریه نکردن معروفم
ولی امروز کنترلمو از دست دادم و زدم زیر گریه
هم کلاسیم برگشته میگه عههه مگه تو احساس داری که گریه میکنی؟
حالا من عصبانی شدم کشیدمش به فوش خار مادر
شدم ادم بده:)
بعد اون یکی دوستم*قبل این اتفاق دوستم بود*
اومده دیده من شدم 16 عربی رو اومده پز میده میگه من شدم 20!
خیلی ببخشیدا ولی به عنم که شدی بیست
بهش گفتم تو انقد عقده ای هستی که پز باباتو که تیز هوشان قبول شده به ما میدی
انقد بدبختی که تنها چیزی که میتونی پزشو بدی نمره عربیته
حالا این هیچی
اومدم دم در که برم خونه
چشام خیس اشک
قرمز
پاهام میلرزه
دستام می لرزه
نمیتونم حرف بزنم
بعد ناظممون برگشته مقنعه ی منو گرفته میکشه نمیذاره برم!
می فهمی؟ کشید مقنعمو!
انگار میخاد رخت بشوره!
این مدرسه ی ماست
جایی که توش تنها چیزی که میبینی عقده و پز دادن و هم دلی نکردنه...
اگه حال ناله های منو ندارید نخونید با تشکر
امروز کارنامه های مهرماهمون اومد
همه ی درسام 20 بود
همشون
ولی عربی شده بودم 16
زنیکه ی عقده ای با قیافم حال نکرده بود نمره کم کرده بود از برگم
خودش صحیح کرده بود تو برگم شده بودم 17
یه نمره ی کلاسی هم بابت پرسش ها و پای تخته رفتنا باید میداد
میشدم 18
زنیکه ی عقده ای
بهش گفتم میگه این نمره رو من بهت ندادم خودت گرفتی
خب حق من نیست اینو بزنم؟
من نمرم شده ۱۸ نه ۱۶...
بعد دوستم افتاده
داشت وسط مدرسه خودکشی میکرد
انقدر خودخواهه که نمیگه اگه من بمیرم عسل و بقیه چی؟
بعد من تو مدرسه به گریه نکردن معروفم
ولی امروز کنترلمو از دست دادم و زدم زیر گریه
هم کلاسیم برگشته میگه عههه مگه تو احساس داری که گریه میکنی؟
حالا من عصبانی شدم کشیدمش به فوش خار مادر
شدم ادم بده:)
بعد اون یکی دوستم*قبل این اتفاق دوستم بود*
اومده دیده من شدم 16 عربی رو اومده پز میده میگه من شدم 20!
خیلی ببخشیدا ولی به عنم که شدی بیست
بهش گفتم تو انقد عقده ای هستی که پز باباتو که تیز هوشان قبول شده به ما میدی
انقد بدبختی که تنها چیزی که میتونی پزشو بدی نمره عربیته
حالا این هیچی
اومدم دم در که برم خونه
چشام خیس اشک
قرمز
پاهام میلرزه
دستام می لرزه
نمیتونم حرف بزنم
بعد ناظممون برگشته مقنعه ی منو گرفته میکشه نمیذاره برم!
می فهمی؟ کشید مقنعمو!
انگار میخاد رخت بشوره!
این مدرسه ی ماست
جایی که توش تنها چیزی که میبینی عقده و پز دادن و هم دلی نکردنه...
۶۵۷
۱۶ آبان ۱۴۰۳