طلای شجاع پارت ۱۶

طلای شجاع پارت۱۶
*فلش بک*
+ی...یعنی....میگید ...من... به فرمانده.... این خبرو ...بدم؟؟؟
€کار سختی نیست قطعا اگه بهش بکی ک این کار برای پایدار موندن صلح بین کشو ما و کشور هیکایو عه قبول میکنه!!
+من قبول نمیکنمممم!!!!(با داد)
€چی؟
+من عاشقشمممممم!!!
نمیتونمممم!!
نمیزارممم!!
عمرا بزارم  زنه اون پسره ی چلغوز بشه!
€چی داری میگی جیمین؟؟؟
باید این احساسات رو سرکوب کنی!
+باشه...من هیچی...اون دختر بیچاره چه گناهی کرده!
شاید اصلا نخاد ازدواج کنه!
شما هق ندارید آینده اونو خراب کنید!
€تو از کجا مطمئنی ک اون نمیخاد ازواج کنه؟؟؟
شاید اونم میونگ رو دوست داره!
+ندارهههههه(باداد)
نباید داشته باشههههههه!!!!
اون مال منننننههههه!!!
*پایان فلش بک*
یون:
شیرینی های یاکوآ رو داخل سبد کوچیکی گذاشتم و به طرف قصر شاهزاده حرکت مردم باید میفهمیدم دلیل این حال پریشونش چیه؟!
کامنتا ۱۰۰
لایکا ۵۰
فالوورا  ۱۱۶۸
دیدگاه ها (۰)

طلای شجاع پارت ۱۷

هَن پارت ۱۲

طلای شجاع پارت ۱۵

طلای شجاع پارت ۱۴

شروع

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط