یک فرماندهجدی

یک #فرمانده_جدی
#فرمانده_حسین
به عنوان یک فرمانده، در کارش جدی بود و گاهی سر نیروها فریاد می‌زد. بعضی اوقات نیاز بود که جدیت بیشتری به خرج دهد؛ شب هنگام سراغ تک تک افرادی که سرشان داد زده بود می‌رفت و به هر طریقی که می‌شد و با شوخی و... رضایتشان را جلب می‌کرد. حتی با آن‌ها کشتی می‌گرفت و سعی می‌کرد کدورتی از او در دل کسی نماند. با خلق و خوی همه نیروهایش آشنا بود، می‌دانست که هرکدام در چه زمینه‌ای مهارت دارند، برحسب همین توانمندی‌ها، نیرو را به کار می‌گرفت، یکی از ویژگی‌هایی که او را یک فرمانده موفق نشان می‌داد همین بود.
دیدگاه ها (۱)

جلوی نماز اول وقت او را می‌گرفتماوایل ازدواجمان برای شهادتش ...

سامرا را مثل فرزندش می‌دانست/کمربند دفاعی سامرا را در مدت کو...

خاطراتی از همرزمان، اعضای خانواده و برخی اطرافیان شهید در اد...

آنچه از نظر گذراندید یادداشتی گزارش گونه به قلم یکی از هم رز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط