داستان من و تو از انجا شروع که پشت شیشه بی جان موبایل به
داستان من و تو از انجا شروع که پشت شیشه بی جان موبایل به هم جان دادیم..!
با دکمه های سرد کیبرد دست های هم را گرفتیم و گرمایش را حس کردیم..!
با صورتک ها ، همدیگر را بوسیدیم و طعم لب هایمان را چشیدیم..!
اهنگی را هم زمان با هم گوش کردیم و اشک ریختیم..!
شب بخیر هایمان پشت خط های موبایلمان جا نمی ماند..!
این روزها داستان برگشته..!
آغوش هایمان واقعی بوسه هایمان حقیقی اما با این تفاوت که دیگری من و تو نبودیم ، هر کداممان یک "او" داشتیم..!
تو با او هستی و من در حسرت بودن با او؛ پشت ششیه سرد موبایل دلم لک زده برای یک صورتک بوسه..!
دلم لک زده برای یک اهنگ هم زمان..!
دلم لک زده برای یک آغوش باز..!
با دکمه های سرد کیبرد دست های هم را گرفتیم و گرمایش را حس کردیم..!
با صورتک ها ، همدیگر را بوسیدیم و طعم لب هایمان را چشیدیم..!
اهنگی را هم زمان با هم گوش کردیم و اشک ریختیم..!
شب بخیر هایمان پشت خط های موبایلمان جا نمی ماند..!
این روزها داستان برگشته..!
آغوش هایمان واقعی بوسه هایمان حقیقی اما با این تفاوت که دیگری من و تو نبودیم ، هر کداممان یک "او" داشتیم..!
تو با او هستی و من در حسرت بودن با او؛ پشت ششیه سرد موبایل دلم لک زده برای یک صورتک بوسه..!
دلم لک زده برای یک اهنگ هم زمان..!
دلم لک زده برای یک آغوش باز..!
- ۱.۱k
- ۳۰ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط