پدرم گاه صدا می زندم شعر سپید

پدرم گاه صدا می زندم شعر سپید
بس که آشفته و رنجور و بهم ریخته ام...
دیدگاه ها (۳)

دلم آتیش میگیره واسه سربازی که منتظر بود بعد از دو هفته تمری...

قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش یک دم سپر شوند برای برادرش ...

فقط حالتی که وقتی موهامو بهم ریخته می کنم🦋💛

گفتم بزنم! گفت زنی؛ مهریه را ...گفتم بکشم! گفت نداری دیه را ...

همچون شعر سپید زیباست ‌و رویای شیرین ِخواب های مرا ...به صبح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط