در همین حال بود که دیدند ابالفضل رجز را عوض کرد و معلو

🍁 در همین حال بود که دیدند ابالفضل رجز را عوض کرد و معلوم شد که حادثه ای تازه پیش آمده او می فرمود: والله ان قطعتم یمینی – انی احامی ابداً عن دینی (بخدا قسم اگر دست راستم را ببرید من دست از دامن حسین بر نمی دارم) مشک آب را برشانه چپ قرار داد بار دیگر نوفل ازرق، ضربه ای دیگر زد و دست چپ حضرت را از مچ جدا نمود. 😔 😭

🌱 طولی نکشید که رجز دوباره عوض شد در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است .

راویان نوشته اند به هر زحمت بود مشک آب را چرخاند و آن را به دندان گرفتن و خودش را روی آن انداخت تا سالم بماند اما سپس تیری آمد و به مشک رسید و  آب مشک از دست رفت 😔 😭

🍂 ببینید آن لحظه چه حالی پیدا می کند دیگر با چه روئی دست خالی به خیمه ها برگردد و بچه ها به عمو عباس بگویند العطش؟!

یا نفس لا تخشی من الکفار            و ابشری برحمه الجبار

مع النبی السید المختار                  قد قطعوا الببغیهم سری

قربانت ای حضرت عباس 😔 😭 😭
دیدگاه ها (۱)

تیری دیگر می آید بر سینه حضرت می نشیند و عده ای گفته اند عمو...

یا آقام ابوفاضل 😭 😭 😭 اشک عزا بریزید شام عزاست امشب         ...

حضرت عباس ناگهان صدای کودکان را شنید که فریاد می زدند العطش ...

مولا فرمود حال که می خواهی بروی، برو مقداری آب برای فرزندان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط