ازدواج اجبا ری پارت اخر

ازدواج اجبا ری پارت اخر

ویو ات
با دلدرد شدیدی از خواب بیدار شدم رفتم زیر دوش اب گرم دلم یهتر شد رفتم لباس پوشیدم موهامو خشک کردم دییدم سرم گیج میره رفتم در اتاقو باز که یهو........

ویو کوک

اومدم برم سراغ ات برا صبحانه درو که باز کردم جسم بیهوش شده ی ات رو دیدم
بدجور تزسیدم سریع به سمت کمد رفتم
و لباس پوشیدم و ات رو براید بغل کردم
و به سمت دکتر فتم رسیدم دکتر گفت


دکتر/ایا دیشب باهم رابطه ای داشتید

کوک/بلهههه

ویوکوک
اینو که گفت بدتر اشترس گفتم

دکتر /ببرش درازش کن اتاق۳۱

کوک/چشم (دراژش کرذ)

ات بعد از چند مین بیداز شد

ات/ای سرم چرا بیمارستانم ولی این این اتاق...

کوک/ات ات خوبیی

ات/اره ولی چزا ما تو اتاق ماما و زایمانیم

کوک/امممممم

یهو دکتر وارد میشع

دکتر/تبریک میگم شما باردارید

کوک/چیییی و نگاه ات میکنه و خنده ی خرگوششیی میکنه

ات/اها مرسی یک دقیقه میشه برید بیرو اقای دکتر

رفت😂😂

ات /کوک میکشمتتتتتتتت

کوک/مگه بدههه داری ماماننن میشی

ات/هم اره هم نه چون من هنوز 17 سالمه نمیتونم مامان خوبی باشممم

کوک/نه تو از همه ی مامانا بهتر

ات و کوک لبخندی زدن و همدیگه رو بغل کردن و به خوبی و خوشی زندگی کردن


ببخشید خیلی دیر گذاشتم😁😁
دیدگاه ها (۴)

صوفیااهایی ایجا همه چی کدستتتتتتاز نادینا بگیر تا بی تی اس ا...

از این مدل موها یکی گفت بازم یزارهایی ایجا همه چی کدستتتتتتا...

ملسیییییییییی💕😘

اسن پسرههایی ایجا همه چی کدستتتتتتاز نادینا بگیر تا بی تی اس...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

عشق چیز خوبیه پارت ۷ که یهو جونگکوک اومد توی اتاق هی نزدیک و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط