میگفت وقتی می بینمش یه چیزی تو دلم هری پایین میریزه م

میگفت : وقتی می بینمش یه چیزی تو دلم هُری پایین میریزه، مثل ریختنِ برفای جمع شده روی شاخه های بیدِ مجنون پیر تو حیاط...
@dlemoammar1
دیدگاه ها (۳)

‏از یجایی به بعد دیگه عاشق نمیشی، فقط میخوای با ینفر بصورت م...

سرنوشت هر انسانی تو دستای خودشه، فقط باید به قدر کافی شجاع ب...

‏ظرفیت قبول کردن آدمای جدید تو زندگیمون دیگه تموم شده، اون ق...

هیچ وقت بابت عشق‌هایی که نثار دیگران کرده‌اید و بعدها به این...

در آخرین نامه برایش نوشتم:دلم با رفتن نبود، اما راهِ دیگری ن...

خودم را کشان کشان می رسانم خانه و روی تخت پرت می کنمپلک های ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط