🦋یک بار با همین حال زار خواب رفته بود. شب از نیمه می گذشت
🦋یکبار با همین حال زار خواب رفته بود. شب از نیمه میگذشت يا نه؟ چه فرقی میکند برای کسی که فراق دارد او را میسوزاند؟ اما آن شب نه حال علی مثل هميشه بود و نه شبی چون همه شبها! شب عاشق بیدل دراز است و تمام این سالها برای علی بن ابراهیم بن مهزیار طولانی گذشته بود که در . خواب کسی او را مخاطب قرار داد:
-ای علی بن ابراهیم خداوند به توفرمان داد که امسال نیز حج بهجا بیاوری، به حج برو صاحب الزمان را خواهی یافت.
🦋بیدار که شد اثری از صاحب صدا نبود. خودش بود و روشنایی خبری که شبش را از تیرگی درآورده بود. بعد از سالهاء بعد از صدها ماه. بعد از هزاران شب، روزش رسیده بود... ماهش طلوع کرده بود. سالش نو شده بود... وعده دیدارش داده بودند.
- دیدار یار غائّب دانی چه کیف دارد؟ زمین گهواره اگر نبود علی نمیتوانست روی پا بایستد. گردشی متفاوت داشت. به شوق, سر جایش ایستاد و سلام داد به آقاء آقایی که ظلم همه، نخواستن و یاری نکردن همه او را به دیار غربت کشانده بود...
🦋- سلام علی آل یس. السلام علیک ایها المقدم المأمول ... تو آرزو شدهای عزیز دل!
نشست و سجده کرد. الحمدللّه رب العالمین. گفتنش هزار باره شد و زمین خیس اشک...! برخواست و وضو گرفت. ایستاد و نماز خواند. به سجده که رسید دیگر نتوانست بلند شود. پاهایش از توان رفته بود و یا حالش تنها حال شکر بود... حال اشک بود... حال ندبه بود.
- متی ترانا و نراک... الحمدللّه ربالعالمین..
#سفر_بیستم #امام_زمان #سلام_فرمانده بریده_کتاب
-ای علی بن ابراهیم خداوند به توفرمان داد که امسال نیز حج بهجا بیاوری، به حج برو صاحب الزمان را خواهی یافت.
🦋بیدار که شد اثری از صاحب صدا نبود. خودش بود و روشنایی خبری که شبش را از تیرگی درآورده بود. بعد از سالهاء بعد از صدها ماه. بعد از هزاران شب، روزش رسیده بود... ماهش طلوع کرده بود. سالش نو شده بود... وعده دیدارش داده بودند.
- دیدار یار غائّب دانی چه کیف دارد؟ زمین گهواره اگر نبود علی نمیتوانست روی پا بایستد. گردشی متفاوت داشت. به شوق, سر جایش ایستاد و سلام داد به آقاء آقایی که ظلم همه، نخواستن و یاری نکردن همه او را به دیار غربت کشانده بود...
🦋- سلام علی آل یس. السلام علیک ایها المقدم المأمول ... تو آرزو شدهای عزیز دل!
نشست و سجده کرد. الحمدللّه رب العالمین. گفتنش هزار باره شد و زمین خیس اشک...! برخواست و وضو گرفت. ایستاد و نماز خواند. به سجده که رسید دیگر نتوانست بلند شود. پاهایش از توان رفته بود و یا حالش تنها حال شکر بود... حال اشک بود... حال ندبه بود.
- متی ترانا و نراک... الحمدللّه ربالعالمین..
#سفر_بیستم #امام_زمان #سلام_فرمانده بریده_کتاب
۵.۴k
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.