کورش کبیر و فاحشه

کورش کبیر و فاحشه:

کورش بزرگ به دهی سفر کرد،
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از کورش خواست تا مهمان وی باشد.
کورش پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به کورش رسانید و گفت :
«این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید»
کورش به کدخدا گفت :
«یکی از دستانت را به من بده»
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان کورش بگذاشت.
آنگاه کورش گفت :
«حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند.. کورش لبخندی زد و پاسخ داد :
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
برو و به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش!!!! (درودبرکورش بزرگ.)
دیدگاه ها (۴)

یه گرگ تیر خورده هیچ موقع از زخم نمی ناله ، ، ،✘ چون خوب مید...

←فٰازْ فَقَطْ↯فٰازٍِ تَنْهٰایــــ¹ـی√ْنًَہ غَمـْ دٰارهٍِـ✘نَ...

پارت ششم رمان فرزند اتش

از کوفه بیرون رفتند و حضرت فرمودند چشمت را روی هم بگذار آن م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط