love triangleمثلث عشقی
[love triangle][مثلث عشقی]
Part-۱.
ویو ات: امروز دانشگاه داشتم و داشتم آماده میشدم که برم دانشگاه، یه شومیز سفید با یه دامن مشکی پوشیدم مثل همیشه، یه قهوه خریدم و قدم زنان در راه دانشگاه بودم که یهو
ویو جنگکوک: داشتم میرفتم دانشگاه که یهو یه دختر روانی خورد بهم و روم قهوه ریخت
ات: ای وای ببخشید حواسم نبود
جنگکوک: اخخخخخ سوختم، عاشق ماشقی چیزی هستی حواست کجاست
ات: ببخشید
جنگکوک: الان چون گفتی ببخشید لباسام خشک میشه اره
ات: آقای نسبتاً محترم من یبار عذرخواهی کردم از قصد نبود که
جنگکوک: یعنی چی نسبتاً محترم
ات: این یعنی محترم نیستی
جنگکوک یه نیشخند زد و گفت
جنگکوک: من محترم نیستم یا تو که روم قهوه ریختی
راوی: هردو با اخم از هم دیگه جدا شدن و رفتن دانشگاه
تهیونگ: هوی، کوک
جنگکوک: سلام ته خوبی
تهیونگ: سلام چرا خیسی
جنگکوک: داشتم میومدم دانشگاه که یه دختر روانی قهوشو ریخت روم هنوز دارم میسوزم
تهیونگ: اَیی، قهوه(هممون میدونیم که تهیونگ رابطه ی خوبی با قهوه نداره😂) اشکال نداره بیا بریم لباساتو عوض کن
جنگکوک: اوناها همون دخترس
تهیونگ: او، او، او، اون
ویو تهیونگ: وای اون دختر خیلی قشنگ بود چطوری جنگکوک به این دختر میگه روانی
جنگکوک: ته، ته، ته، ته، تهیونگگگگگگ
تهیونگ: ها، بله، بله
جنگکوک: کجایی صد بار صدات کردم
تهیونگ: هیجا بیا بریم سر کلاس
❤the end❤
بچه ها احساس میکنم خوب نشد پارت بعد رو بزارم یا که نه؟
منتظر کامنتاتون هستم
Part-۱.
ویو ات: امروز دانشگاه داشتم و داشتم آماده میشدم که برم دانشگاه، یه شومیز سفید با یه دامن مشکی پوشیدم مثل همیشه، یه قهوه خریدم و قدم زنان در راه دانشگاه بودم که یهو
ویو جنگکوک: داشتم میرفتم دانشگاه که یهو یه دختر روانی خورد بهم و روم قهوه ریخت
ات: ای وای ببخشید حواسم نبود
جنگکوک: اخخخخخ سوختم، عاشق ماشقی چیزی هستی حواست کجاست
ات: ببخشید
جنگکوک: الان چون گفتی ببخشید لباسام خشک میشه اره
ات: آقای نسبتاً محترم من یبار عذرخواهی کردم از قصد نبود که
جنگکوک: یعنی چی نسبتاً محترم
ات: این یعنی محترم نیستی
جنگکوک یه نیشخند زد و گفت
جنگکوک: من محترم نیستم یا تو که روم قهوه ریختی
راوی: هردو با اخم از هم دیگه جدا شدن و رفتن دانشگاه
تهیونگ: هوی، کوک
جنگکوک: سلام ته خوبی
تهیونگ: سلام چرا خیسی
جنگکوک: داشتم میومدم دانشگاه که یه دختر روانی قهوشو ریخت روم هنوز دارم میسوزم
تهیونگ: اَیی، قهوه(هممون میدونیم که تهیونگ رابطه ی خوبی با قهوه نداره😂) اشکال نداره بیا بریم لباساتو عوض کن
جنگکوک: اوناها همون دخترس
تهیونگ: او، او، او، اون
ویو تهیونگ: وای اون دختر خیلی قشنگ بود چطوری جنگکوک به این دختر میگه روانی
جنگکوک: ته، ته، ته، ته، تهیونگگگگگگ
تهیونگ: ها، بله، بله
جنگکوک: کجایی صد بار صدات کردم
تهیونگ: هیجا بیا بریم سر کلاس
❤the end❤
بچه ها احساس میکنم خوب نشد پارت بعد رو بزارم یا که نه؟
منتظر کامنتاتون هستم
- ۷.۵k
- ۱۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط