bloodپارت۲
پارت ۲
اونجا رو ترک کردن جیسو به زمین نگاه میکرد و گریه اهسته ای میکرد
جیسو(همچی درست میشه اره درست میشع)
اشکاشو پاک میکنه و پیش مادرش میره
مامان ....مادر......
هانا:دخترم
همدیگه رو تو بغل میگیرن
خوب امروز چه اتفاقا افتاده بریم ببینم
جیسو هم که ماشالا پرحرف همچی براش تعریف میکرد اما راجب برادرش هیچ وقت چیزی نمیگفت
هانا:خوب مثل اینکه خوب گذشته😀
جیسو :اوهوم همچی عالی
هانا:جیسو دخترم دوست داری ازدواج کنی
جیسو با تعجب :جان؟؟؟امم خوبب چطور مگه
هانا:🤷♀️کلی گفتم
همینجوری مشغول حرف زدن بودن که پدر جیسو فارس اومد تو حیاط قصر
منظور از مادرت اینکه فرداباید بری اماده شی اشنا شی با پسر امپراطور کره اونها یکماهه توراهن صبح میرسن
جیسو با بغض میگه:اممن من من هنوز تواون سنی نیستم که بخوام....اخه همش ۱۷س.المه پدر
فارس:خفه حکومت امپراطوریمون داره ضعیف میشه حداقل بتونیم قدرتمونو حفظ کنیم
اونجا رو ترک کردن جیسو به زمین نگاه میکرد و گریه اهسته ای میکرد
جیسو(همچی درست میشه اره درست میشع)
اشکاشو پاک میکنه و پیش مادرش میره
مامان ....مادر......
هانا:دخترم
همدیگه رو تو بغل میگیرن
خوب امروز چه اتفاقا افتاده بریم ببینم
جیسو هم که ماشالا پرحرف همچی براش تعریف میکرد اما راجب برادرش هیچ وقت چیزی نمیگفت
هانا:خوب مثل اینکه خوب گذشته😀
جیسو :اوهوم همچی عالی
هانا:جیسو دخترم دوست داری ازدواج کنی
جیسو با تعجب :جان؟؟؟امم خوبب چطور مگه
هانا:🤷♀️کلی گفتم
همینجوری مشغول حرف زدن بودن که پدر جیسو فارس اومد تو حیاط قصر
منظور از مادرت اینکه فرداباید بری اماده شی اشنا شی با پسر امپراطور کره اونها یکماهه توراهن صبح میرسن
جیسو با بغض میگه:اممن من من هنوز تواون سنی نیستم که بخوام....اخه همش ۱۷س.المه پدر
فارس:خفه حکومت امپراطوریمون داره ضعیف میشه حداقل بتونیم قدرتمونو حفظ کنیم
۱۴.۶k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.