پلیس ابلیس ...
پلیس. ابلیس. part¹⁶
_ آجوما
آجوما : بله ارباب
_ همه خدمتکار ها رو جمع کن میخوام یه چیز مهمی بگم
آجوما : چشم ارباب
_ همتون خوب گوش کنید ، از فرانسه داره برام مهمون میاد و مهمون های من مادر بزرگم و پدر بزرگم و عموم و زن عموم و دختر عموم هستن پس باید همه چی عالی باشه ، باید حسابی عمارت رو برق بندازید فهمیدید ... آجوما کار ها رو تقسیم کن
آجوما : چشم ارباب
_ ا.ت بیا کارت دارم
+ چ چشم ارباب
_ تو باید نقش دوست دخترم رو بازی کنی
+ چییییییی
_ همین که شنیدی ولی بهت قول میدم اگه کارتو درست انجام بدی بعد از اینکه مهمونام رفتن ازادت کنم
+ خب این همه دختر تو عمارت هست چرا من ؟
_ چون بقیه رو دیدن ولی ترو نه
+ قول میدی بعدش واقعا آزادم کنی و نزنی زیر حرفت
_ قول
ا.ت قبول کرد که نقش دوست دختر اربابش رو بازی کنه و جونگ کوک هم تا اومدن مهمون ها چند نفر رو فرستاد تا ا.ت رو آماده و خوشگل کنن و بعد از چند ساعت بلاخره مهمون ها رسیدن
_ عجله کنید رسیدن ، ا.ت بیا کنار من وایسا
مادر بزرگ کوک : سلام نوه گلم چه خبر ؟ این خانم کیه ؟ دوست دخترته؟ نامزدته؟ زنته ؟
_ سلام مادر بزرگ شما هم هنوز نرسیده شروع کردیم ها این همه انرژی از کجا میاد
پدر بزرگ کوک : میبینی پسرم همینطوری هر روز مخ منو میخوره دیگه
عمو و زن عمو : سلام ماشالا ببین چقدر بزرگ شده
_ سلام ممنون
دختر عموی کوک : سلام جونگ کوک
_ سلام هانا
+ پس اسمش جونگ کوکه ( تو دلش )
هانا بعد از سلام و احوالپرسی با جونگ کوک رو به ا.ت کرد
هانا : سلام من جئون هانا هستم دختر عموی کوک
+ سلام من هم ا.ت هستم دوست دختر جونگ کوک خوشبختم
هانا : منم همینطور
عموی کوک : نمیزاری بیایم تو
_ اخخخ ببخشید حواسم نبود ... بفرمایید داخل ...
• اسلاید ۲ لباس ا.ت •
_ آجوما
آجوما : بله ارباب
_ همه خدمتکار ها رو جمع کن میخوام یه چیز مهمی بگم
آجوما : چشم ارباب
_ همتون خوب گوش کنید ، از فرانسه داره برام مهمون میاد و مهمون های من مادر بزرگم و پدر بزرگم و عموم و زن عموم و دختر عموم هستن پس باید همه چی عالی باشه ، باید حسابی عمارت رو برق بندازید فهمیدید ... آجوما کار ها رو تقسیم کن
آجوما : چشم ارباب
_ ا.ت بیا کارت دارم
+ چ چشم ارباب
_ تو باید نقش دوست دخترم رو بازی کنی
+ چییییییی
_ همین که شنیدی ولی بهت قول میدم اگه کارتو درست انجام بدی بعد از اینکه مهمونام رفتن ازادت کنم
+ خب این همه دختر تو عمارت هست چرا من ؟
_ چون بقیه رو دیدن ولی ترو نه
+ قول میدی بعدش واقعا آزادم کنی و نزنی زیر حرفت
_ قول
ا.ت قبول کرد که نقش دوست دختر اربابش رو بازی کنه و جونگ کوک هم تا اومدن مهمون ها چند نفر رو فرستاد تا ا.ت رو آماده و خوشگل کنن و بعد از چند ساعت بلاخره مهمون ها رسیدن
_ عجله کنید رسیدن ، ا.ت بیا کنار من وایسا
مادر بزرگ کوک : سلام نوه گلم چه خبر ؟ این خانم کیه ؟ دوست دخترته؟ نامزدته؟ زنته ؟
_ سلام مادر بزرگ شما هم هنوز نرسیده شروع کردیم ها این همه انرژی از کجا میاد
پدر بزرگ کوک : میبینی پسرم همینطوری هر روز مخ منو میخوره دیگه
عمو و زن عمو : سلام ماشالا ببین چقدر بزرگ شده
_ سلام ممنون
دختر عموی کوک : سلام جونگ کوک
_ سلام هانا
+ پس اسمش جونگ کوکه ( تو دلش )
هانا بعد از سلام و احوالپرسی با جونگ کوک رو به ا.ت کرد
هانا : سلام من جئون هانا هستم دختر عموی کوک
+ سلام من هم ا.ت هستم دوست دختر جونگ کوک خوشبختم
هانا : منم همینطور
عموی کوک : نمیزاری بیایم تو
_ اخخخ ببخشید حواسم نبود ... بفرمایید داخل ...
• اسلاید ۲ لباس ا.ت •
- ۱۳.۳k
- ۰۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط