❂ستارگان عاشق❂
❂ستارگان عاشق❂
پارت➎➎
❄هیومین❄
ناچار سوار ماشین بابام شدم.چندتا جعبه رو تو ماشین گرفت جلوم با تعجب نگاش کردم
&فردا کریسمسه مادرت و من برات اینارو گرفتیم.مدرستون مهمونی داره هیچکی نمیتونه بره خونه ش.بخاطر همین مادرت اینارو داد.
ماشین نگه داشت.اومدم دروباز کنم که دیدم جلوی اداره پلیس نگه داشته_من رضایت نمیدم نمیخوام من شکایتمو پس نمیگیرم.
&توکه آخرش با اون ازدواج میکنی پس بهتره کدورتاتونو زیادتر نکنین.در ماشینو باز کردنو بزور بردنم تو.خبرنگارا تند تند عکس میگرفتن،پدرم میخواست منو مجبور کنه تا رضایت بدم وگرنه آبروم تو دنیای موسیقی میرفت.*هیومین چرا اینجایی....پارک هیومین آیا تو اومدی رضایت بدی؟.....لطفا جواب بدین....لطفا به اینجا نگاه کنید.....هیومین به چه دلیلی اومدی؟
چشامو بستم و بادیگاردا هلم دادن.///
❧بکهیون❧
پوشه پره خاکو از تو جعبه اتاقم دراوردم.داداشم برام قهوه و بیسکوییت اورد_ممنون هیونگ $به خونه خوش اومدی بک_ممنون هیونگ $مامان در اتاقتو قفل کرده بود نمیتونستم حتی بیامو لباساتو بغل کنم
لبخند زدم_دل منم برات تنگ شده بود هیونگ
مامانم از پائین داد زد:بکهیون حموم برای دوش گرفتنت آماده س...بیا پایین قندعسلمممم
$ایییش حسودیم شد
خندیدم:هی حسود جون من فردا باید برم یه امشب منو تحمل کن هوم؟؟؟
$من میرم دوش بگیرم. بدو بدو از اتاق رفت بیرون _هی هیوووونگ اون برای منهههه
پوشه رو باز کردم چندتا روزنامه از توش افتاد.روزنامه ها رو برداشتم و باز کردم(بیون بکهیون وکیم ته یون بعد از افشا شدن رابطشون تموم کردن و از هم جدا شدن........
حمله طرفدارا به اینستای بیون بکهیون.....پست معذرت خواهی بکهیون و جواب های منفی طرفدارا........بکهیون اینستاشو پاک میکنه..........ته یون به استیج نیومد.....) روزنامه هارو بستمو گذاشتم لای پوشه.نشستم پشت میز کامپیوتر.بکهیون اشتباه کردی....اشتباه کردی که کارو به عشق ترجیح دادی همش لبخند مصنوعی زدی
از ته دل نخندیدی،شاد نبودی،بد کردی بکهیون...که قلبشو شکستی...که...اون دخترو ول کردیو هرشب و هر روز زجرکشیدی...بدکردی بکهیون که تو خودت ریختی...بدکردی که اشکاتو قایم کردی...اسمشو تو خواب میگفتی...دیوانه وار میخواستیش...دلت برای خنده هاش میمرد ولی اشکشو دراوردی...شادیش تنها دل خوشیت بود ناراحتش کردی....خودتو پست نشون دادی...اونروز تو دفتر نگفتی یا ته یون یا هیچی...جلو دفتر تنهاش گذاشتیو رفتی...افتادنشو دیدی...بدکردی بکهیون,,,,بدکردی
۞یونا۞
دستمو گذاشتم رو گوشم.غرغرای سویونگ تموم شد._حالا مگه من مجبورت کردم موهاتو بزنی. $حرف نزن که الان این زنگوله هارو میکنم تو حلقت.
با حرص بلند شدم و پاپیونارو آویزون کردم.ته یون داشت گل درست میکرد.تزئین درخت تموم شد.سویونگ از چهارپایه اومد پایین.خوابگاهمون خیلی قشنگ شده بود.تیفانی یه عکس ازمون گرفت گذاشت اینستا._بچه ها میگم امشب میتونستیم بریم خونه هامون ولی فردا نه.یوری:چرا؟ _فردا همین مدرسه کریسمسو جشن میگیریم ولی برای تعطیلات میتونیم بریم. سانی:اومای گاد باید لباس خوجلامو بپوشم _توکه همیشه تیپت اسپرته.
سئوهیون:بینگو.ولی کی میره دنبال جسیکا؟ _هیویئون رفته الاناس برسن.تیفی یه عالمه شکلات کاکائویی اورد.چندتاشو کش رفتم و دوتاشو انداختم تو دهنم
صدای گوشیم دراومد.یه پیامک بود*بکهیونم.میتونی یه لحظه بیای جلو در مدرسه
با چشمای گرد شده به صفحه گوشی خیره شدم.شکلاته پرید تو گلوم.عین چی سرفه میکردم.سویونگ همچین محکم میزد به پشتم،که فک کنم تا چند دیقه دیه کبود شه.دق و دلیاشو خالی کرد بیشعور
_ب..سه..... خواهش میکنمممم گپسانگ! ته یون نگام کرد_چیه؟ خیلی آروم گفت:هیچی یکم فکر کردم اووووه مای گاش بکهیون از این کلمه زیاد استفاده میکرد.یه بار دیگه به پیامکه نیگا کردم.یه نیشگون از خودم گرفتم._آآآآآخ دردم گرفت یوری:یونا جونی حالت خوبه؟
با لبخند گفتم:آره آره.گوشیمو انداختم تو جیب سوییشرتمو بدو بدو تا در خروجی دوییدم.خداروشکر نگهبان پیر نبودش.زمین بسی بسی سر بود.ده بار نزدیک بود با کله بخورم زمین.جلو در وایستادم،هنوز نیومده بود.آینه ی کوچولومو از تو جیبم دراوردم.موهام عین جنگلیا شده بود.کش موهامو دراوردم و یه تیکه موهای جلومو ریختم رو صورتم و بقیه رو از پشت محکم بستم.
&یونااااا
بکهیون اونطرف خیابون وایستاده بود.قدمهامو سریع برداشتم تا بهش برسم.یهو لیز خوردمو به پشت افتادم.اوووووخ احساس کردم کل بدنم شکسته_آآآآآآآآیییییی
صدای خنده هاشو شنیدم.کمکم کرد بلند شم.دستاش گرم بود.خودمو تکون دادم پر برف بودم.داشتم برفای رو شونه مو میتکوندم که دستمو گرفت.با تعجب نگاش کردم_چیشده؟ دستامو فشرد &دستات خیلی سرده
_شرمنده الان خوردم زمینا
خندید:خوبی جاییت درد نمیکنه؟ _اگه درد میکرد تاحالا خوب شده.
&یونا _هوم؟ به در
پارت➎➎
❄هیومین❄
ناچار سوار ماشین بابام شدم.چندتا جعبه رو تو ماشین گرفت جلوم با تعجب نگاش کردم
&فردا کریسمسه مادرت و من برات اینارو گرفتیم.مدرستون مهمونی داره هیچکی نمیتونه بره خونه ش.بخاطر همین مادرت اینارو داد.
ماشین نگه داشت.اومدم دروباز کنم که دیدم جلوی اداره پلیس نگه داشته_من رضایت نمیدم نمیخوام من شکایتمو پس نمیگیرم.
&توکه آخرش با اون ازدواج میکنی پس بهتره کدورتاتونو زیادتر نکنین.در ماشینو باز کردنو بزور بردنم تو.خبرنگارا تند تند عکس میگرفتن،پدرم میخواست منو مجبور کنه تا رضایت بدم وگرنه آبروم تو دنیای موسیقی میرفت.*هیومین چرا اینجایی....پارک هیومین آیا تو اومدی رضایت بدی؟.....لطفا جواب بدین....لطفا به اینجا نگاه کنید.....هیومین به چه دلیلی اومدی؟
چشامو بستم و بادیگاردا هلم دادن.///
❧بکهیون❧
پوشه پره خاکو از تو جعبه اتاقم دراوردم.داداشم برام قهوه و بیسکوییت اورد_ممنون هیونگ $به خونه خوش اومدی بک_ممنون هیونگ $مامان در اتاقتو قفل کرده بود نمیتونستم حتی بیامو لباساتو بغل کنم
لبخند زدم_دل منم برات تنگ شده بود هیونگ
مامانم از پائین داد زد:بکهیون حموم برای دوش گرفتنت آماده س...بیا پایین قندعسلمممم
$ایییش حسودیم شد
خندیدم:هی حسود جون من فردا باید برم یه امشب منو تحمل کن هوم؟؟؟
$من میرم دوش بگیرم. بدو بدو از اتاق رفت بیرون _هی هیوووونگ اون برای منهههه
پوشه رو باز کردم چندتا روزنامه از توش افتاد.روزنامه ها رو برداشتم و باز کردم(بیون بکهیون وکیم ته یون بعد از افشا شدن رابطشون تموم کردن و از هم جدا شدن........
حمله طرفدارا به اینستای بیون بکهیون.....پست معذرت خواهی بکهیون و جواب های منفی طرفدارا........بکهیون اینستاشو پاک میکنه..........ته یون به استیج نیومد.....) روزنامه هارو بستمو گذاشتم لای پوشه.نشستم پشت میز کامپیوتر.بکهیون اشتباه کردی....اشتباه کردی که کارو به عشق ترجیح دادی همش لبخند مصنوعی زدی
از ته دل نخندیدی،شاد نبودی،بد کردی بکهیون...که قلبشو شکستی...که...اون دخترو ول کردیو هرشب و هر روز زجرکشیدی...بدکردی بکهیون که تو خودت ریختی...بدکردی که اشکاتو قایم کردی...اسمشو تو خواب میگفتی...دیوانه وار میخواستیش...دلت برای خنده هاش میمرد ولی اشکشو دراوردی...شادیش تنها دل خوشیت بود ناراحتش کردی....خودتو پست نشون دادی...اونروز تو دفتر نگفتی یا ته یون یا هیچی...جلو دفتر تنهاش گذاشتیو رفتی...افتادنشو دیدی...بدکردی بکهیون,,,,بدکردی
۞یونا۞
دستمو گذاشتم رو گوشم.غرغرای سویونگ تموم شد._حالا مگه من مجبورت کردم موهاتو بزنی. $حرف نزن که الان این زنگوله هارو میکنم تو حلقت.
با حرص بلند شدم و پاپیونارو آویزون کردم.ته یون داشت گل درست میکرد.تزئین درخت تموم شد.سویونگ از چهارپایه اومد پایین.خوابگاهمون خیلی قشنگ شده بود.تیفانی یه عکس ازمون گرفت گذاشت اینستا._بچه ها میگم امشب میتونستیم بریم خونه هامون ولی فردا نه.یوری:چرا؟ _فردا همین مدرسه کریسمسو جشن میگیریم ولی برای تعطیلات میتونیم بریم. سانی:اومای گاد باید لباس خوجلامو بپوشم _توکه همیشه تیپت اسپرته.
سئوهیون:بینگو.ولی کی میره دنبال جسیکا؟ _هیویئون رفته الاناس برسن.تیفی یه عالمه شکلات کاکائویی اورد.چندتاشو کش رفتم و دوتاشو انداختم تو دهنم
صدای گوشیم دراومد.یه پیامک بود*بکهیونم.میتونی یه لحظه بیای جلو در مدرسه
با چشمای گرد شده به صفحه گوشی خیره شدم.شکلاته پرید تو گلوم.عین چی سرفه میکردم.سویونگ همچین محکم میزد به پشتم،که فک کنم تا چند دیقه دیه کبود شه.دق و دلیاشو خالی کرد بیشعور
_ب..سه..... خواهش میکنمممم گپسانگ! ته یون نگام کرد_چیه؟ خیلی آروم گفت:هیچی یکم فکر کردم اووووه مای گاش بکهیون از این کلمه زیاد استفاده میکرد.یه بار دیگه به پیامکه نیگا کردم.یه نیشگون از خودم گرفتم._آآآآآخ دردم گرفت یوری:یونا جونی حالت خوبه؟
با لبخند گفتم:آره آره.گوشیمو انداختم تو جیب سوییشرتمو بدو بدو تا در خروجی دوییدم.خداروشکر نگهبان پیر نبودش.زمین بسی بسی سر بود.ده بار نزدیک بود با کله بخورم زمین.جلو در وایستادم،هنوز نیومده بود.آینه ی کوچولومو از تو جیبم دراوردم.موهام عین جنگلیا شده بود.کش موهامو دراوردم و یه تیکه موهای جلومو ریختم رو صورتم و بقیه رو از پشت محکم بستم.
&یونااااا
بکهیون اونطرف خیابون وایستاده بود.قدمهامو سریع برداشتم تا بهش برسم.یهو لیز خوردمو به پشت افتادم.اوووووخ احساس کردم کل بدنم شکسته_آآآآآآآآیییییی
صدای خنده هاشو شنیدم.کمکم کرد بلند شم.دستاش گرم بود.خودمو تکون دادم پر برف بودم.داشتم برفای رو شونه مو میتکوندم که دستمو گرفت.با تعجب نگاش کردم_چیشده؟ دستامو فشرد &دستات خیلی سرده
_شرمنده الان خوردم زمینا
خندید:خوبی جاییت درد نمیکنه؟ _اگه درد میکرد تاحالا خوب شده.
&یونا _هوم؟ به در
۶.۶k
۲۰ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.