بنده‌ی پیر خراباتم که لطفش دایم است...

زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در حقِ ما هرچه گوید جایِ هیچ اکراه نیست

در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست
در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

تا چه بازی رخ نماید بیدَقی خواهیم راند
عرصه‌ی شطرنجِ رندان را مجالِ شاه نیست

چیست این سقفِ بلندِ ساده‌ی بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست

صاحبِ دیوانِ ما گویی نمی‌داند حساب
کاندر این طُغرا نشانِ حِسبَةً لِلّه نیست

هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کِبر و ناز و حاجِب و دربان بدین درگاه نیست

بر درِ میخانه رفتن کارِ یکرنگان بود
خودفروشان را به کویِ مِی‌فروشان راه نیست

هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی‌اندام ماست
ور نه تشریفِ تو بر بالایِ کس کوتاه نیست

بنده‌ی پیرِ خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطفِ شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست

حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشقِ دُردی کش اندر بندِ مال و جاه نیست

#حافظ #امام_رضا_علیه_السلام
دیدگاه ها (۰)

رفع زحمت می‌کنم

خطی‌ که بر گل روی تو آب می‌ریزدبه سایه آب رخ آفتاب می‌ریزدزب...

ما را رها کنید...

امام خمینی رحمت الله علیهمن التماس می‌کنم به ملت ایران

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط