part عشق پنهان

part23 عشق پنهان
《ویو ات》
جونگ کوک بود برگشتم سمتش تا برگشتم بوسه ای روی لبم گذاشت .
جونگ کوک: بریم صبحونه بخوریم
ات: بریم《خنده》
صبحونه مون رو خوردیم
جونگ کوک: ات
ات: بله
جونگ کوک: من یک کاری دارم باید برم با یکی قرار داد ببندم و بعدش برم پیش پدرم شاید یکم دیر برگردم ولی سعی میکنم برای ناهار خونه باشم
ات: باشه پس سعی کن برای ناهار بیایی
جونگ کوک : باشه الان میرم حاضر بشم که برم
ات: باشه
《ویو جونگ کوک》
رفتم و یک استایل معمولی زدم(اسلاید ۲ استایل کوک)
عطر تند هم زدم و از اتاقم رفتم بیرون رسیدم جلوی در که پدرم بهم زنگ زد
مکالمه ی جونگ کوک با پدرش👇
جونگ کوک: الو سلام
پ جونگ کوک: سلام پسرم خوبی قرارداد رو که یادت نرفته
جونگ کوک: نه یادم نرفته الان میخوام برم
پ جونگ کوک: باشه پسرم مراقب خودت باش
جونگ کوک: باشه خداحافظ
《ویو جونگ کوک》
تلفن رو قطع کردم و رفتم سوار ماشینم شدم
《ویو ات》
امشب باید بهش بگم که بزاره برم پیش مادرم و پدرم وای اگه قبول نکنه چی وای نه ات نفوذ بد نزن باید قبول کنه من دیگه زنشم تازه اون الان فکر میکنه من واقعا دوسش دارم پس میزاره
《ویو جونگ کوک》
رسیدم به عمارت سوهو از ماشین پیاده شدم رفتم وارد عمارت شدم .
در اتاق سوهو رو زدم رفتم داخل
جونگ کوک: سلام آقای سوهو
سوهو: سلام به به میبینم اومدید قرارداد رو ببندید اقای کیم مین سو(اگر یادتون نمیاد این همون اسمیه که جونگ کوک خودش رو به سوهو معرفی کرد)
جونگ کوک: بله بلاخره اومدم . . .
دیدگاه ها (۱۲)

part25 عشق پنهان《ویوی ات》رفتم نشستم سر میز چند دقیقه بعد جون...

هر سوالی دارید بپرسید جواب میدم🥰

😂😂😂

😫😫😫😩

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط