پارت 2
پارت 2
ویو کوک
امروز میخوام به جیمین بگم بریم بار پس به جیمین زنگ زدم گفتم ساعت 7 بریم بار.
ساعت 6 بود رفتم یه کت شلوار مشکی پوشیدم(میزارم) رفتم دنبال جیمین که بریم بار.
رسیدیم بار تا از در بار وارد شدیم بوی الکل و سیگار زد تو دماغم البته برای من عادی شده.
ویو می چا
ساعت 6 شده بود حاظر شدم و به مدرسه رفتم و منتظر اتوبوس بودم(همون طور که می دونید بچه ها رو مدرسه به بار می بره) اتوبوس اومدو مارو به بار برد وقتی که وارد بار شدیم بوی الکل و سیگار خورد تو دماغم که داشتم خفه میشدم. رفتم و لیا رو دیدم بدو بدو سمتش رفتم و گفتم :سلام لیا خوبی ؟
/چه عجب درست صدام کردی(خنده)
+(خنده)
ویو کوک
من یه گوشه نشسته بودم و داشتم الکل می خوردم که یه دختر رو دیدم اون می چا بود و داشت الکل می خورد. رفتم سمتش و گفتم : سلام لیدی افتخار رقص میدین ؟
+البته
ویو می چا
یه پسر اومد جلوم پیشنهاد رقص داد اون کوک بود منم پیشنهادش رو قبول کردم. یهو داشت به لبام نزدیک میشد ترسیده بودم هی میرفتم عقب هی بهم نزدیک تر میشد که هیچ گردنم رو گرفت و لبامو می بوسید با دستام به سینش میزدم می خواستم هلش بدم ولی خیلی زورش زیاد بود. خودش لباشو از لبام جدا کرد که گفتم چرا این کار رو کردی
_چون دوستت دارم
+.....
_تورو من امشب به خونم می برم
+من نمی...
_ساکت
+من نمی خوا........
_ (یهو می چا رو بغل میکنه میبره تو ماشینش)
+ولم کن(گریه)
_نمی خوام
که تا رسیدیم عمارت انداختم رو تخت و..............
فعلا شرت نداره
خط اخر رو خودتون تصور کنید می دونم از منم منحرف ترین🤣🤣🤣🤣
ویو کوک
امروز میخوام به جیمین بگم بریم بار پس به جیمین زنگ زدم گفتم ساعت 7 بریم بار.
ساعت 6 بود رفتم یه کت شلوار مشکی پوشیدم(میزارم) رفتم دنبال جیمین که بریم بار.
رسیدیم بار تا از در بار وارد شدیم بوی الکل و سیگار زد تو دماغم البته برای من عادی شده.
ویو می چا
ساعت 6 شده بود حاظر شدم و به مدرسه رفتم و منتظر اتوبوس بودم(همون طور که می دونید بچه ها رو مدرسه به بار می بره) اتوبوس اومدو مارو به بار برد وقتی که وارد بار شدیم بوی الکل و سیگار خورد تو دماغم که داشتم خفه میشدم. رفتم و لیا رو دیدم بدو بدو سمتش رفتم و گفتم :سلام لیا خوبی ؟
/چه عجب درست صدام کردی(خنده)
+(خنده)
ویو کوک
من یه گوشه نشسته بودم و داشتم الکل می خوردم که یه دختر رو دیدم اون می چا بود و داشت الکل می خورد. رفتم سمتش و گفتم : سلام لیدی افتخار رقص میدین ؟
+البته
ویو می چا
یه پسر اومد جلوم پیشنهاد رقص داد اون کوک بود منم پیشنهادش رو قبول کردم. یهو داشت به لبام نزدیک میشد ترسیده بودم هی میرفتم عقب هی بهم نزدیک تر میشد که هیچ گردنم رو گرفت و لبامو می بوسید با دستام به سینش میزدم می خواستم هلش بدم ولی خیلی زورش زیاد بود. خودش لباشو از لبام جدا کرد که گفتم چرا این کار رو کردی
_چون دوستت دارم
+.....
_تورو من امشب به خونم می برم
+من نمی...
_ساکت
+من نمی خوا........
_ (یهو می چا رو بغل میکنه میبره تو ماشینش)
+ولم کن(گریه)
_نمی خوام
که تا رسیدیم عمارت انداختم رو تخت و..............
فعلا شرت نداره
خط اخر رو خودتون تصور کنید می دونم از منم منحرف ترین🤣🤣🤣🤣
۴.۰k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.