پارت 3
پارت 3
ویو می چا
صبح با درد شدید بلند شدم بعد یادم اومد کوک منو با خودش دیشب اورد عمارتش و.......... خیلی خجالت کشیدم می خواستم فرار کنم که در اتاق باز شد. اون کوک بود.
_بیدار شدی؟ داشتی چیکار می کردی؟ مواظب باش فکر فرار به سرت نزنه
+چرا . تو چیکاره ی منی؟
_سوال خوبی پرسیدی. خب من دوستت دارم
+(لپاش سرخ میشه از خجالت)
_خجالت کشیدی؟ (میاد لپای می چا رو می بوسه)
+خب منم دوستت دارم.
_ واقعا ؟(ذوق)
+آره (باحالت خجالتی)
_(ایندفعه لبای می چا رو می بوسه)
+دیگه لطفا نزار بیشتر از این خجالت بکشم.
_خجالت نکش دیگه
+باشه
_حالا هم برو کمد تو بازکن توی کمدت لباس هست بپوش
+کوک من باید اینجا زندگی کنم
_آره و اتاق مشترکمون اینجاست
+باشه
کوک رفت و منم یه لباس قشنگ برداشتم پوشیدم (میزارم) و میخواستم برم پایین که گوشیم زنگ خورد لیا بود جواب دادم.
/سلام می چا خوبی؟
+خوبم خره تو خوبی؟
/منم خوبم
/میگم امشب یه مهمونی داریم خونه ی من میای؟
+نمی دونم باید از بابام اجازه بگیرم(دروغ میگه)
/باشه فقط ساعت 6مهمونی هستش
+رفتم پایین کوک منتظرم بود رفتم پیشش نشستم و گفتم: کوکی جونم
_بله قشنگم
+میگم که دوستم منو به یه مهمونی توی خونش دعوت کرده میزاری برم
_نه اصلا حرفشم نزن (عصبانی)
+تورو خدا بزار برم(کیوت)
_گفتم که نه
+هوففففففف
_باشه ولی خودمم باید باهات بیام
+واقعا ( ذوق)
_اره به شرت اینکه زیاد لباس باز نپوشی
+مرسی کوکی جونم(لپ کوک رو می بوسه)
یه لباس خوشگل پوشیدم و کوک هم آماده شدو سوار ماشین شدیم من هم ادرس خونه رو به کوک .
راستی لباسای می چا و کوک رو میزارم
امیدوارم خوشتون امده باشه❤😁
ویو می چا
صبح با درد شدید بلند شدم بعد یادم اومد کوک منو با خودش دیشب اورد عمارتش و.......... خیلی خجالت کشیدم می خواستم فرار کنم که در اتاق باز شد. اون کوک بود.
_بیدار شدی؟ داشتی چیکار می کردی؟ مواظب باش فکر فرار به سرت نزنه
+چرا . تو چیکاره ی منی؟
_سوال خوبی پرسیدی. خب من دوستت دارم
+(لپاش سرخ میشه از خجالت)
_خجالت کشیدی؟ (میاد لپای می چا رو می بوسه)
+خب منم دوستت دارم.
_ واقعا ؟(ذوق)
+آره (باحالت خجالتی)
_(ایندفعه لبای می چا رو می بوسه)
+دیگه لطفا نزار بیشتر از این خجالت بکشم.
_خجالت نکش دیگه
+باشه
_حالا هم برو کمد تو بازکن توی کمدت لباس هست بپوش
+کوک من باید اینجا زندگی کنم
_آره و اتاق مشترکمون اینجاست
+باشه
کوک رفت و منم یه لباس قشنگ برداشتم پوشیدم (میزارم) و میخواستم برم پایین که گوشیم زنگ خورد لیا بود جواب دادم.
/سلام می چا خوبی؟
+خوبم خره تو خوبی؟
/منم خوبم
/میگم امشب یه مهمونی داریم خونه ی من میای؟
+نمی دونم باید از بابام اجازه بگیرم(دروغ میگه)
/باشه فقط ساعت 6مهمونی هستش
+رفتم پایین کوک منتظرم بود رفتم پیشش نشستم و گفتم: کوکی جونم
_بله قشنگم
+میگم که دوستم منو به یه مهمونی توی خونش دعوت کرده میزاری برم
_نه اصلا حرفشم نزن (عصبانی)
+تورو خدا بزار برم(کیوت)
_گفتم که نه
+هوففففففف
_باشه ولی خودمم باید باهات بیام
+واقعا ( ذوق)
_اره به شرت اینکه زیاد لباس باز نپوشی
+مرسی کوکی جونم(لپ کوک رو می بوسه)
یه لباس خوشگل پوشیدم و کوک هم آماده شدو سوار ماشین شدیم من هم ادرس خونه رو به کوک .
راستی لباسای می چا و کوک رو میزارم
امیدوارم خوشتون امده باشه❤😁
۳.۸k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.