عشق یعنی تا سحر در ممن آغوش تو

عشق یعنی تا سحر در مأمنِ آغوش تو
با لبانت بوسه بازی کرد و شد مدهوش تو

دوست دارم در حریم گرم و نرمین تنت
تا سحر ماوا گزینم _همچنان تن پوش تو

#مرتضی_شاکری



✨ ✨ ✨ ❤ ️✨ ✨ ✨
دیدگاه ها (۱)

برخیز و برفـروز چراغِ سپیده راتا بنگرم به روی تو صبح ندیده ر...

‌تاریخ و ادبیات چه میخواهند از جانممن همین فلسفه ی چشمانت را...

بخدا خلقت باد از وزش موی تو بود که صبا هر سحر از مشرق گیسوی ...

گفته بودی که چرا محو تماشای منیآنچنان مات که یکدم مژه برهم ن...

(بازی مرگ )پارت ۱۰۸هری کمی فکر کرد و گفت : نه حتما لازمت میش...

رمان وقتی دوست برادرته و.... پارت سیزدهم: در دفتر چه جیمین چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط