پارت12
پارت12
ویو ات
جلوی در اتاق کوک و ته یه صداهایی میومد فوضولیم گل کرد دم در وایستادم گوش کردم اونا اونا داشتن درباره عشق و عاشقی حرف میزدن
ویو کوک
کوک:تهیونگ
تهیونگ:جانم
کوک:ت.تهیونگ م.من ع.عاشقت ش.شدم
تهیونگ خندید:منم عاشقتم کوک
کوک:واقعا؟
تهیونگ:آره
که تهیونگ روم خیمه زد و منو بوسید یه بوسه پر سر و صدا خیلی دوسش دارم
ویو ات
اونا داشتن همو میبوسیدن وویییی
رفتمپایین آب بخورم هنوز به آشپزخونه نرسیده بودم دیدم جیمین رو کابینته و هوسوک هم داره اونو میبوسه اصلا هواسشون به من نبود گوشیم رو در آوردم و ازشون عکس گرفتم هواسم نبود فلش گوشیم روشن بود و نور انداخت(خیلی بوس تو بوس شد ولی بچه ها کاپل ۴ هست)
ویو جیمین
هوسوک به من گفت دوسم داره منم گفتم منم دوست دارم که منو بوسید بعد ۵ مین دیدم یکی فلش انداخت تو صورتم سریع از هوسوک جدا شدم هوسوکم فهمیده بود با ترس برگشتیم اون سمتی که فلش اومد دیدیم ات هست بعد دقت کردم جین پشتش بود ولی ات متوجه نشده بود
ات :مبارک باشه ازتون عکسم گرفتم*با خنده*
جین:چشمم روشن
ات برگشت دید جین هست خندش گرفت بچه های دیگه صدای خنده اینا رو شنیدم و اومد پایین
نامجون:چه خبره؟
ات وجین:داشتن همو میبوسیدن
همه با تعجب برگشتن سمت ما دقت کردم دیدم من رو کابینتی سریع اومدیم پایین از خجالت رنگ گوجه شده بودم همه زدن زیر خنده
جیمین:هاااااا؟
یونگی:همرنگ گوجه شدی*با خنده*
جیمی:یونگی به من میخندی؟
یونگی:آره
جیمین:خوب یه خبر یونگی موقع شام دستش کلا رو رون ات بود خبر دوم *خبر یک هوسوک و جیمین بودن*
ات و یونگی:تو از کجا دیدی؟
جیمین: اوشکولا کنار یونگی نشسته بودم
ات:خوب منم یکی دیگه رو لو بدم چون دارین به منو یونگی هم میخندین تهیونگ و کوک تو اتاق به هم اعتراف کردن و همو بوسیدن یه بوسه پر سرو صدا خبر سوم *رو به کوک و تهیونگ*
کوک:تو از کجا شنیدی؟*تعجب*
ات:دم در فوضولیم گل کرد شنیدم
تهیونگ:خوب همه هم دیگه رو لو دادیم خبر چهارم جین و نامجون به مدت یک هفته که....... ادامه دارد
بازم خمارییییییی
کامنت ۵۰
لایک هم کنید بوس بابایییییی
پارت بعدی رو فردا میزارم
ویو ات
جلوی در اتاق کوک و ته یه صداهایی میومد فوضولیم گل کرد دم در وایستادم گوش کردم اونا اونا داشتن درباره عشق و عاشقی حرف میزدن
ویو کوک
کوک:تهیونگ
تهیونگ:جانم
کوک:ت.تهیونگ م.من ع.عاشقت ش.شدم
تهیونگ خندید:منم عاشقتم کوک
کوک:واقعا؟
تهیونگ:آره
که تهیونگ روم خیمه زد و منو بوسید یه بوسه پر سر و صدا خیلی دوسش دارم
ویو ات
اونا داشتن همو میبوسیدن وویییی
رفتمپایین آب بخورم هنوز به آشپزخونه نرسیده بودم دیدم جیمین رو کابینته و هوسوک هم داره اونو میبوسه اصلا هواسشون به من نبود گوشیم رو در آوردم و ازشون عکس گرفتم هواسم نبود فلش گوشیم روشن بود و نور انداخت(خیلی بوس تو بوس شد ولی بچه ها کاپل ۴ هست)
ویو جیمین
هوسوک به من گفت دوسم داره منم گفتم منم دوست دارم که منو بوسید بعد ۵ مین دیدم یکی فلش انداخت تو صورتم سریع از هوسوک جدا شدم هوسوکم فهمیده بود با ترس برگشتیم اون سمتی که فلش اومد دیدیم ات هست بعد دقت کردم جین پشتش بود ولی ات متوجه نشده بود
ات :مبارک باشه ازتون عکسم گرفتم*با خنده*
جین:چشمم روشن
ات برگشت دید جین هست خندش گرفت بچه های دیگه صدای خنده اینا رو شنیدم و اومد پایین
نامجون:چه خبره؟
ات وجین:داشتن همو میبوسیدن
همه با تعجب برگشتن سمت ما دقت کردم دیدم من رو کابینتی سریع اومدیم پایین از خجالت رنگ گوجه شده بودم همه زدن زیر خنده
جیمین:هاااااا؟
یونگی:همرنگ گوجه شدی*با خنده*
جیمی:یونگی به من میخندی؟
یونگی:آره
جیمین:خوب یه خبر یونگی موقع شام دستش کلا رو رون ات بود خبر دوم *خبر یک هوسوک و جیمین بودن*
ات و یونگی:تو از کجا دیدی؟
جیمین: اوشکولا کنار یونگی نشسته بودم
ات:خوب منم یکی دیگه رو لو بدم چون دارین به منو یونگی هم میخندین تهیونگ و کوک تو اتاق به هم اعتراف کردن و همو بوسیدن یه بوسه پر سرو صدا خبر سوم *رو به کوک و تهیونگ*
کوک:تو از کجا شنیدی؟*تعجب*
ات:دم در فوضولیم گل کرد شنیدم
تهیونگ:خوب همه هم دیگه رو لو دادیم خبر چهارم جین و نامجون به مدت یک هفته که....... ادامه دارد
بازم خمارییییییی
کامنت ۵۰
لایک هم کنید بوس بابایییییی
پارت بعدی رو فردا میزارم
۱۴.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.