زیر باران با خیالت رمز و رازی داشتم
زیر باران با خیالت رمز و رازی داشتم
با دو چشم مست تو راز و نیازی داشتم
با تمنای رخ زیبای تو ناز آفرین،
غرق دریای نیاز و چشم نازی داشتم
شانهات را آرزو کردم که بغضی بشکنم
با دلی باران زده پر سوز سازی داشتم
شب که آمد کوچهها رنگ نگاهت را گرفت
همچو شبگردان نوای دلنوازی داشتم
تا سحر در معبد چشمان تو دیوانهوار
بیدل و شیدا چه شوری در نمازی داشتم
در میان شعلهها، آتش بجان، پروانهوار
گرد شمع روی تو سوز و گدازی داشتم
ناز شست ماه رویت ای گل رعنای من
همچو بلبل نغمههای یکه تازی داشتم
چون کبوتر خسته در پایان یک پرواز تلخ
دل به سودای شکار شاهبازی داشتم...
#ارس_آرامی
با دو چشم مست تو راز و نیازی داشتم
با تمنای رخ زیبای تو ناز آفرین،
غرق دریای نیاز و چشم نازی داشتم
شانهات را آرزو کردم که بغضی بشکنم
با دلی باران زده پر سوز سازی داشتم
شب که آمد کوچهها رنگ نگاهت را گرفت
همچو شبگردان نوای دلنوازی داشتم
تا سحر در معبد چشمان تو دیوانهوار
بیدل و شیدا چه شوری در نمازی داشتم
در میان شعلهها، آتش بجان، پروانهوار
گرد شمع روی تو سوز و گدازی داشتم
ناز شست ماه رویت ای گل رعنای من
همچو بلبل نغمههای یکه تازی داشتم
چون کبوتر خسته در پایان یک پرواز تلخ
دل به سودای شکار شاهبازی داشتم...
#ارس_آرامی
۵۵۰
۰۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.