His hope for life....
His hope for life....
امید زندگی او. پارت ۱۰
ویو هیونلیکس:
پسر کوچیکتر سرش رو روی شونه های پسر بزرگتر قرار داد و دستاش رو دور کمر پسر بزرگتر سفت کرد و به ارومی لب زد: من...من فقط میخوام مال تو باشم هیونجین
پسر بزرگتر پوزخندی زد و پسر کوچیکتر رو از بغلش جدا کرد و به چشمای پسرک زل زدو گفت: البته که تو فقط مال منی جوجه!
پسر مو مشکی دستش رو پشت گردن پسر مو بلوند قرار داد و لبای پسر کوچیکتر رو نزدیک لباش کرد و به لبای صورتی رنگ پسرک خیره شد
هیونجین: اجازه میدی که....
پسر کوچیکتر سرش رو به عنوان تایید تکون داد و پسر بزرگتر لباش رو روی لبای پسر کوجیکتر گذاشت و بوسیدتش
جوری بوسیدن لبای همدیگه حس شگفت انگیزی رو بهشون میداد که متوجه وجود نظافتچی مدرسه نشده بودند
هی شما!!! ....چی بود اسماتون....اها هیونجین و فیلیکس دارید چیکار میکنید؟
پسر کوچیکتر از بوسیدن لبای پسر بزرگتر کنار کشید وگفت:
خوب......خانم پارک(فقط همین فامیلی به ذهنم اومد دیگه با این اداره کنید😂)
اهوم فهمیدم...لبخندی زد و گفت:
اینجا جای این کارا نیستا ای شلوغا
خوب حالا سریعا از اینجا خارج شید میخوام تمیز کنم.
فیلیکس: خانم پارک....
نگران نباشید به هیچکس نمیگم
_خیلی ممنونم
پسر مو مشکی دست پسرک رو گرفت و از اتاق خارج شدن.....
____________
اینم از این پارت💜
امیدوارم خوشتون اومده باشه:)
امید زندگی او. پارت ۱۰
ویو هیونلیکس:
پسر کوچیکتر سرش رو روی شونه های پسر بزرگتر قرار داد و دستاش رو دور کمر پسر بزرگتر سفت کرد و به ارومی لب زد: من...من فقط میخوام مال تو باشم هیونجین
پسر بزرگتر پوزخندی زد و پسر کوچیکتر رو از بغلش جدا کرد و به چشمای پسرک زل زدو گفت: البته که تو فقط مال منی جوجه!
پسر مو مشکی دستش رو پشت گردن پسر مو بلوند قرار داد و لبای پسر کوچیکتر رو نزدیک لباش کرد و به لبای صورتی رنگ پسرک خیره شد
هیونجین: اجازه میدی که....
پسر کوچیکتر سرش رو به عنوان تایید تکون داد و پسر بزرگتر لباش رو روی لبای پسر کوجیکتر گذاشت و بوسیدتش
جوری بوسیدن لبای همدیگه حس شگفت انگیزی رو بهشون میداد که متوجه وجود نظافتچی مدرسه نشده بودند
هی شما!!! ....چی بود اسماتون....اها هیونجین و فیلیکس دارید چیکار میکنید؟
پسر کوچیکتر از بوسیدن لبای پسر بزرگتر کنار کشید وگفت:
خوب......خانم پارک(فقط همین فامیلی به ذهنم اومد دیگه با این اداره کنید😂)
اهوم فهمیدم...لبخندی زد و گفت:
اینجا جای این کارا نیستا ای شلوغا
خوب حالا سریعا از اینجا خارج شید میخوام تمیز کنم.
فیلیکس: خانم پارک....
نگران نباشید به هیچکس نمیگم
_خیلی ممنونم
پسر مو مشکی دست پسرک رو گرفت و از اتاق خارج شدن.....
____________
اینم از این پارت💜
امیدوارم خوشتون اومده باشه:)
۸.۱k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.