It can't be mafia..
It can't be mafia..
پارت ۱
£ افسر پارک!
رزی:*از جاش بلند میشه* بله قربان..
£ لطفا بیا و پرونده رو بخون
رزی: چشم..*میره سمتش*
£ *پرونده رو میده دستش*
رزی: اهم اهمم...خب چیز جدیدی نیست...مین یونگی و جئون جونگ کوک خلافکار و قاتلی هایی که هممون میشناسیم یه بچه دیگه ارو دزدیده...لی سویون...دختر ۱۰ ساله ای که بعد از تموم شدن مدرسه به خونه برنگشته، توی اون لحظه دوربین ها از کار افتادن ولی..
£ نمیخواین ادامه بدین؟
رزی:*لبخند دندون نما* نفسم گرفت..
£ آخر من از کارای تو سر در نمیارم...نفس بکش
☆با اینکه توی فضای کاری بودن...ولی مافوقشون ترجیح میداد با رفتار و لحن معمولی حرف بزنه تا فضای شاد تری ایجاد بشه، این به نفع همشون بود، به همین راحتیا از اون فضا خسته نمیشدن، مخصوصا دختری که رو به روش وایساده بود...منبع انرژی تمام اداره بود..☆
رزی: خب داشتم میگفتم...ولی همون کار همیشگی، توی یه نامه به خانواده دختربچه مبلغی رو گفته بود که اگه بهش بدن آزادش میکنه و تا دو روز وقت دارن، ولی از اونجایی که خانواده اشون وضعیت مالی خوبی نداره و مبلغ خیلی زیاد بوده...از پسش بر نمیومدن و همین دیه اومدن به پلیس گزارش دادن
£ *با نگاه تاسف بار خنده داری روشو به بقیه برمیگردونه* خب...همونطور که شنیدین باید زود این پرونده رو ببندیم، سروان کیم..
جین:*با ذوق همچون جت از جاش بلند میشه*
£ آرام باش..*اسم چند نفر دیگه ارو میگه* خب دیگه...همینا
رزی:*با لحن اعتراضی* پس من چییی؟؟
£ تو رو میزاریم برای پرونده بعدی به اندازه کافی کار کردی..
رزی: ولی من این پرونده رو دوست دارمممم*با حرص روشو به جین برمیگردونه*
جین:*نیشخند*
£ تو کلا هر پرونده ای که مین یونگی توش باشه دوست داری:||
رزی: از نابود کردنش خوشم میاد..*لبخند دندون نما*
£ والا هممون از نابود کردنش خوشمون میاد
جیهوپ: عجیبه هر دفعه از دستمون فرار میکنه..کارشو بلده
رزی: تو ساکت پرونده ی مورد علاقه ی منو دزدیدی..*چشم غره*
جیهوپ:...........*خندشو به زور نگه میداره*
£ *بهشون میخنده*
جین:*پوزخند* عیبی نداره...بزرگ شدی یادت میره شاید یه بار هم قسمت تو شد..
رزی:*دندوناشو از حرص روی هم میسابه و با همون کاغذ پرونده میزنه دنبالش* پدصگگگگ اگه گیرت بیارمممم
£ هوووی آروم اینجا اداره اسسسس...آقا اون پرونده بیچاره رو چیکار داری بزارش سر جاششش
رزی:*تازه میفهمه داشته با پرونده کتکش میزده* یا خدا..
*با لبخند بزرگ پرونده رو میزاره سر میزش* ببخشید قربان..
£ *پرونده ارو از رو میز میقاپه* خدایا...یکم بهشون رو دادم پرو شدن...اداره پلیسه یا مهد کودک..؟
همگی:*میخندن*
£ ای درد!
همگی:*خندشون ماسیده میشه*
£ خب دیگه...اینجا رو تخلیه کنین..
همگی:*میرن بیرون*
رزی:*میره سمت جین و یقشو میگیره* حالا که بیرون از اونجاییم میتونم جرت بدم..
ادامش بدم؟؟ خوب شده؟؟
پارت ۱
£ افسر پارک!
رزی:*از جاش بلند میشه* بله قربان..
£ لطفا بیا و پرونده رو بخون
رزی: چشم..*میره سمتش*
£ *پرونده رو میده دستش*
رزی: اهم اهمم...خب چیز جدیدی نیست...مین یونگی و جئون جونگ کوک خلافکار و قاتلی هایی که هممون میشناسیم یه بچه دیگه ارو دزدیده...لی سویون...دختر ۱۰ ساله ای که بعد از تموم شدن مدرسه به خونه برنگشته، توی اون لحظه دوربین ها از کار افتادن ولی..
£ نمیخواین ادامه بدین؟
رزی:*لبخند دندون نما* نفسم گرفت..
£ آخر من از کارای تو سر در نمیارم...نفس بکش
☆با اینکه توی فضای کاری بودن...ولی مافوقشون ترجیح میداد با رفتار و لحن معمولی حرف بزنه تا فضای شاد تری ایجاد بشه، این به نفع همشون بود، به همین راحتیا از اون فضا خسته نمیشدن، مخصوصا دختری که رو به روش وایساده بود...منبع انرژی تمام اداره بود..☆
رزی: خب داشتم میگفتم...ولی همون کار همیشگی، توی یه نامه به خانواده دختربچه مبلغی رو گفته بود که اگه بهش بدن آزادش میکنه و تا دو روز وقت دارن، ولی از اونجایی که خانواده اشون وضعیت مالی خوبی نداره و مبلغ خیلی زیاد بوده...از پسش بر نمیومدن و همین دیه اومدن به پلیس گزارش دادن
£ *با نگاه تاسف بار خنده داری روشو به بقیه برمیگردونه* خب...همونطور که شنیدین باید زود این پرونده رو ببندیم، سروان کیم..
جین:*با ذوق همچون جت از جاش بلند میشه*
£ آرام باش..*اسم چند نفر دیگه ارو میگه* خب دیگه...همینا
رزی:*با لحن اعتراضی* پس من چییی؟؟
£ تو رو میزاریم برای پرونده بعدی به اندازه کافی کار کردی..
رزی: ولی من این پرونده رو دوست دارمممم*با حرص روشو به جین برمیگردونه*
جین:*نیشخند*
£ تو کلا هر پرونده ای که مین یونگی توش باشه دوست داری:||
رزی: از نابود کردنش خوشم میاد..*لبخند دندون نما*
£ والا هممون از نابود کردنش خوشمون میاد
جیهوپ: عجیبه هر دفعه از دستمون فرار میکنه..کارشو بلده
رزی: تو ساکت پرونده ی مورد علاقه ی منو دزدیدی..*چشم غره*
جیهوپ:...........*خندشو به زور نگه میداره*
£ *بهشون میخنده*
جین:*پوزخند* عیبی نداره...بزرگ شدی یادت میره شاید یه بار هم قسمت تو شد..
رزی:*دندوناشو از حرص روی هم میسابه و با همون کاغذ پرونده میزنه دنبالش* پدصگگگگ اگه گیرت بیارمممم
£ هوووی آروم اینجا اداره اسسسس...آقا اون پرونده بیچاره رو چیکار داری بزارش سر جاششش
رزی:*تازه میفهمه داشته با پرونده کتکش میزده* یا خدا..
*با لبخند بزرگ پرونده رو میزاره سر میزش* ببخشید قربان..
£ *پرونده ارو از رو میز میقاپه* خدایا...یکم بهشون رو دادم پرو شدن...اداره پلیسه یا مهد کودک..؟
همگی:*میخندن*
£ ای درد!
همگی:*خندشون ماسیده میشه*
£ خب دیگه...اینجا رو تخلیه کنین..
همگی:*میرن بیرون*
رزی:*میره سمت جین و یقشو میگیره* حالا که بیرون از اونجاییم میتونم جرت بدم..
ادامش بدم؟؟ خوب شده؟؟
۱۷.۳k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.