فقط برای عشق پارت ۵
فقط برای عشق پارت ۵
ادمین زیبایتان
خلاصه که ا.ت کلی منتظر موند ولی نشد که لا تهیونگ مصاحبه کنه به خاطر همون هم منشی تهیونگ اومد و گفت
جین : خانم کیم من معذرت میخوام آقای کیم یه مهمونی کاری دارن گفتن که برای شما یه تاکسی بگیرم تا بتونید برید منزلتون من هم وقت مصاحبه بعدی رو باهاتون هماهنگ میکنم
ا.ت : اوکی ممنونم نیازی به تاکسی نیست خودم میرم ممنونم
ا.ت زنگ زد به جیمین تا بیاد دنبالش و هوا هم بارونی و خیلی سرد بود
یه ناشناسی : خوشگله برسونمت
ا.ت : جوابشو نداد
ناشناس : بیا بریم دیگه خوشگله
ا.ت : با عصبانیت گفت : ممنونم دوست پسرم داره میرسه
چند تا ماشین دیگه هم رد شدن و به ا.ت مزاحمت ایجاد میکردن که
ماشین آخری تهیونگ بود به منشیش گفت
مگه نگفتم یه تاکسی بگیر براش
جین : من بهشون گفتم ولی ایشون گفتن نیازی نیست
تهیونگ همین که پنجره رو کمی داد پایین ا.ت بدون اینکه نگاه کنه اون مرده کیه گفت
میدونم سرده و باران میباره ولی دوست پسرم داره میاد دنبالم
بعد سرش رو آورد بالا و دید بله مستر تهیونگ اون هم پنجره رو کشید بالا و رفت
ا.ت تو دلش : واییییییییییی چه غلطی کردم وای نه اون تهیونگ بود میتونستم تو ماشین هم باهاش مصاحبه کنم خاک تو سرت ا.ت خاک
خلاصه که دوست پسر ا.ت رسید و ا.ت هم کمی سرما خورده بود تو ماشین حرف زدن باهم صحبت کردن که ا.ت رسید رفت بالا و لباساش رو عوض کرد و یه دمنوش برای خودش درست کرد که اومد با گوشی کار کنه دید گوشیش نیست و مونده تو ماشین دوست پسرش با لبتابش ردیاب گوشیش رو زد و دید که بیمارستان رو نشون میده با خودش گفت آخه جیمین چرا باید بره اینجا حتما یه عیادت دوستانس با تاکسی رفت به بیمارستان و جلو در بیمارستان دوست پسرش رو دید ولی چیزی رو که میدید رو باور نمی کرد
ادامه دارد...................
لایک ۲۰
کامنت ۲۵
فالو ۵
خماری تا پارت بعد
شرط ها نرسه نرسه نمیزارم اینبار 🥺
❤️💚💚💚💚❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️💚
ادمین زیبایتان
خلاصه که ا.ت کلی منتظر موند ولی نشد که لا تهیونگ مصاحبه کنه به خاطر همون هم منشی تهیونگ اومد و گفت
جین : خانم کیم من معذرت میخوام آقای کیم یه مهمونی کاری دارن گفتن که برای شما یه تاکسی بگیرم تا بتونید برید منزلتون من هم وقت مصاحبه بعدی رو باهاتون هماهنگ میکنم
ا.ت : اوکی ممنونم نیازی به تاکسی نیست خودم میرم ممنونم
ا.ت زنگ زد به جیمین تا بیاد دنبالش و هوا هم بارونی و خیلی سرد بود
یه ناشناسی : خوشگله برسونمت
ا.ت : جوابشو نداد
ناشناس : بیا بریم دیگه خوشگله
ا.ت : با عصبانیت گفت : ممنونم دوست پسرم داره میرسه
چند تا ماشین دیگه هم رد شدن و به ا.ت مزاحمت ایجاد میکردن که
ماشین آخری تهیونگ بود به منشیش گفت
مگه نگفتم یه تاکسی بگیر براش
جین : من بهشون گفتم ولی ایشون گفتن نیازی نیست
تهیونگ همین که پنجره رو کمی داد پایین ا.ت بدون اینکه نگاه کنه اون مرده کیه گفت
میدونم سرده و باران میباره ولی دوست پسرم داره میاد دنبالم
بعد سرش رو آورد بالا و دید بله مستر تهیونگ اون هم پنجره رو کشید بالا و رفت
ا.ت تو دلش : واییییییییییی چه غلطی کردم وای نه اون تهیونگ بود میتونستم تو ماشین هم باهاش مصاحبه کنم خاک تو سرت ا.ت خاک
خلاصه که دوست پسر ا.ت رسید و ا.ت هم کمی سرما خورده بود تو ماشین حرف زدن باهم صحبت کردن که ا.ت رسید رفت بالا و لباساش رو عوض کرد و یه دمنوش برای خودش درست کرد که اومد با گوشی کار کنه دید گوشیش نیست و مونده تو ماشین دوست پسرش با لبتابش ردیاب گوشیش رو زد و دید که بیمارستان رو نشون میده با خودش گفت آخه جیمین چرا باید بره اینجا حتما یه عیادت دوستانس با تاکسی رفت به بیمارستان و جلو در بیمارستان دوست پسرش رو دید ولی چیزی رو که میدید رو باور نمی کرد
ادامه دارد...................
لایک ۲۰
کامنت ۲۵
فالو ۵
خماری تا پارت بعد
شرط ها نرسه نرسه نمیزارم اینبار 🥺
❤️💚💚💚💚❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️💚
۹.۵k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.