پارت چهارده فصل دوم

اشک تو چشام جمع شد.انقد حالم بد بود که شروع کردم به گریه کردن.برقا خاموش بود نور کمی رو استیج بود این کار منو راحت تر کرده بود و میتونم راحت گریه کنم.بعد چندمین اهنگ تموم شد و چراغای سالن روشن شد سری اشکمو پاک کردمو به سمت در سالن رفتم.حتی یه دیقه هم دوس نداشتم تو سالن بمونم.
ویو جیمین
با زور بابام با میا رقصیدم.وقتی که رقص تموم شد به ات نگا کردم.اون داشت گریه میکرد ینی انقد ناراحت شد.دیدم اشکاشو پاک کردو به سمت در خروجی رف.سریع دنبالش رفتمو به حیاط که رسیدم دستشو کشیدمو به طرف خودم برش گردوندم.
ویو ات
به حیاط که رسیدم خواستم برم سمت ماشینم که دستم توسط کسی کشیده شدو به طرف خودش برگردوندم.وقتی که نگاش کردم جیمین بود.دلم نمیخواس باهاش حرف بزنم چون میدونستم جلوش گریه میکنم.
+دستمو ول کن
=ول نمیکنم
+گفتم ول کن
=منم گفتم ول نمیکنم
+چرا دست منو میگیری ها چرا دست منو میگیری بهتر بری دست همسر تو بگیری بلخره جشن سالگردتونه.
=ات صب کن بهت توضیح بدم.
+چیو توضیح بدی اینکه تو یه روز باهاش صمیمی شدی.
+میدونی من چی کشیدم هاا میدونی چقد اذیت میشم تو رو با اون دختره میبینم.وقتی میبینم دستای تو دور کمر یکی دیگه حلقه میشه چقد حالم بد میشه
=ات من...
+چرا وقتی دستتو گرف پسش نزدی هااا هق هق
ویو جیمین
شروع کرد به گریه کردنو رو زمین نشست.منم کنارش زانو زدمو اونو تو بغلم گرفتمش،اروم سرشو نوازش کردم.
+هق هق دلم نمیخواد هق به غیر من هق کسی لمست کنه
+دلم نمیخواد هق کسی به غیر از من باهات برقصه هق
خب خب
شرطا
۲۰لایک
۲۰کامنت
لطفا لایک میکنید کامنتم بزارید
اینجوری لایکا میرسه ولی کامنتا نه بعد خودتون مجبورید منتظر بمونید