پارت
پارت1⃣1⃣
با دیدنم هردو سکوت کردن
به هردوشون سلام دادم وروی مبل نشستم
پدر عمو لطفا به حرفام گوش کنین
میدونم همه چی به تصمیم من بستگی داره اما من نمیتونم با پسر پاکدل ازدواج کنم عقایدمون به هم نمیخوره لطفا به تصمیمم احترام بذارین من راه حل بهتر از ازدواج با پسر پاکدل پیدا کردم
پدر : چه راه حلی؟
میتونیم از بانک واموبگیریم بالاخره ما یکی از مشتری هایه خوب بانک مرکزی هستیم اونها برا اینکه مشتری مثل مارو از دست ندن میتونن کمکمون کنن
پدر: اما سوفیا بانک نمیتونه بدهی مارو از طریق وام بپردازه ما به شرکت های متعددی بدهکاریم .
عمو:سوفیا بانک بعد از اینکه بدهی مارو داد بدهکاریمون کم نمیشه بلکه زیادم میشه تو به این فکر کردی که باید سود بانک رو هم بدیم
من: میدونم همه اینارو اما با اینکار حداقل بدهی به شرکت ها از بین میره اولا دوما زمانی که ما به شرکت ها بدهی نداشته باشیم اونها هم همکاریشون رو با ما ادامه میدن اینجوری سود بانکو هم میدیم شرکت هامونم از بین نمیره
پدر : فکر بدی نیست امیدوارم بتونی تا قبل موعد چک ها وامو بگیری
عمو: منم با نظر پدر موافقم
من:نگران نباشین نمیذارم اعتبارمون از بین بره .
پدر وعمو دیگه چیزی نگفتن منم از جام بلند شدم وبه سمت اتاقم رفتم حس اینکه از پله ها بالام برم نداشتم بخاطر همین از اسانسور استفاده کردم
این خونه هم بنام منه اگه چاره داشتم میفروختمش با فروختن خونه میتونستم نصف بدهی رو بپردازم یه خونه پنج هزار متریه که علاوه بر بزرگی بخاطر اینکه برا امپراطوریه راده ارزش واعتبار بیش از اندازه ایی داره .
با دیدنم هردو سکوت کردن
به هردوشون سلام دادم وروی مبل نشستم
پدر عمو لطفا به حرفام گوش کنین
میدونم همه چی به تصمیم من بستگی داره اما من نمیتونم با پسر پاکدل ازدواج کنم عقایدمون به هم نمیخوره لطفا به تصمیمم احترام بذارین من راه حل بهتر از ازدواج با پسر پاکدل پیدا کردم
پدر : چه راه حلی؟
میتونیم از بانک واموبگیریم بالاخره ما یکی از مشتری هایه خوب بانک مرکزی هستیم اونها برا اینکه مشتری مثل مارو از دست ندن میتونن کمکمون کنن
پدر: اما سوفیا بانک نمیتونه بدهی مارو از طریق وام بپردازه ما به شرکت های متعددی بدهکاریم .
عمو:سوفیا بانک بعد از اینکه بدهی مارو داد بدهکاریمون کم نمیشه بلکه زیادم میشه تو به این فکر کردی که باید سود بانک رو هم بدیم
من: میدونم همه اینارو اما با اینکار حداقل بدهی به شرکت ها از بین میره اولا دوما زمانی که ما به شرکت ها بدهی نداشته باشیم اونها هم همکاریشون رو با ما ادامه میدن اینجوری سود بانکو هم میدیم شرکت هامونم از بین نمیره
پدر : فکر بدی نیست امیدوارم بتونی تا قبل موعد چک ها وامو بگیری
عمو: منم با نظر پدر موافقم
من:نگران نباشین نمیذارم اعتبارمون از بین بره .
پدر وعمو دیگه چیزی نگفتن منم از جام بلند شدم وبه سمت اتاقم رفتم حس اینکه از پله ها بالام برم نداشتم بخاطر همین از اسانسور استفاده کردم
این خونه هم بنام منه اگه چاره داشتم میفروختمش با فروختن خونه میتونستم نصف بدهی رو بپردازم یه خونه پنج هزار متریه که علاوه بر بزرگی بخاطر اینکه برا امپراطوریه راده ارزش واعتبار بیش از اندازه ایی داره .
- ۸۸۴
- ۱۳ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط