دفاع مقدس ریونجرز
ᑭᗩᖇT TᗯO
همگی عین سگ ع. ن گرفته تیر بارون میکردیم عراق رو که رهبر اعرابی ها بیرون اومد وایستا... ایزاااااناااا؟!
ایرانا:عزیزانم حمله کنیدددددد
کاکوچو:اااااااااا
باجی و داکن: *درحال شلیک موشک*
کیانا با ار پی جی خیلی حرفه ای شلیک میکنه*
مایکی که کلا خوابه الان
-خدا ک.. یرت کنه مایکی بیدار شو وسط جنگییییممممم
مایکی اندرز خواب:دوریاکی کو.. ن قشنگم
میتسویا و اسمایلی هم ار پی جی به دست حمله میکردن
هاکایی و انگیری رفتن از مرز بیرون تا با کاکوچو و سانزو درگیر بشن
-بابااااااا وایستاااا از مرز عبور نکنید خطرناکه ک.. صمغزاااااا
دراکن:انگیری هاکایی بگیرید!! *یه تفنگ به سمتشون پرت کرد*
انگیری هم عین فیلم هندی ها از دور ترین نقطه تفنگ رو گرفت و تفنگ رو سرشو سمت اون دوتا گرفت
انگیری:جلو نیاید وگرنه شلیک میکنم!
سانزو:شلیک کنی میک.. نمت
کاکوچو:چطوری میخوایی بک.. نیش دم مرز؟!
سانزو:... نمیدونم بریم الان هوایی میزنه ایران( تومان)
مایکی یهویی از خواب ناز بیدار شد و سرشو کمی بالا اود از سنگ هایی که حکم سر پناه کوتاهی برای ایران بود
مایکی:آه سانزو تو به من خیانت کرداحه خاک تو سرتو کرداحه بیناموسو دالقاک
سانزو از اون ور مرز مایکی رو دید و
سانزو:آقا من طرف شما هستم من سگ شمام داداش بزنش*رفت پشت انگیری*
هاکایی و انگیری:ها؟!...ها؟!...هاااا؟! *ها اخر کشدار گفتیم*
کاکوچو:خیلی ک.. صکشی
-باجی بیسم رو بگیر بیسیم بزن داوودی کیا بگو نارنجک بفرسته!!
باجی بیسیم که پرت کردم سمتش رو گرفت و منم دوباره درحال حمله شدم و دیدم انگیری و سانزو و هاکایی اومدن توی مرز ایران
-ای ایجا چی میگه؟! *سانزو رو میگم*
هاکایی:این نمیدونم چی میگه ولی حداقل ک***ص نمیگه!!
انگیری:اومد طرف ما!!
ادامه رو امروز میزارم...
همگی عین سگ ع. ن گرفته تیر بارون میکردیم عراق رو که رهبر اعرابی ها بیرون اومد وایستا... ایزاااااناااا؟!
ایرانا:عزیزانم حمله کنیدددددد
کاکوچو:اااااااااا
باجی و داکن: *درحال شلیک موشک*
کیانا با ار پی جی خیلی حرفه ای شلیک میکنه*
مایکی که کلا خوابه الان
-خدا ک.. یرت کنه مایکی بیدار شو وسط جنگییییممممم
مایکی اندرز خواب:دوریاکی کو.. ن قشنگم
میتسویا و اسمایلی هم ار پی جی به دست حمله میکردن
هاکایی و انگیری رفتن از مرز بیرون تا با کاکوچو و سانزو درگیر بشن
-بابااااااا وایستاااا از مرز عبور نکنید خطرناکه ک.. صمغزاااااا
دراکن:انگیری هاکایی بگیرید!! *یه تفنگ به سمتشون پرت کرد*
انگیری هم عین فیلم هندی ها از دور ترین نقطه تفنگ رو گرفت و تفنگ رو سرشو سمت اون دوتا گرفت
انگیری:جلو نیاید وگرنه شلیک میکنم!
سانزو:شلیک کنی میک.. نمت
کاکوچو:چطوری میخوایی بک.. نیش دم مرز؟!
سانزو:... نمیدونم بریم الان هوایی میزنه ایران( تومان)
مایکی یهویی از خواب ناز بیدار شد و سرشو کمی بالا اود از سنگ هایی که حکم سر پناه کوتاهی برای ایران بود
مایکی:آه سانزو تو به من خیانت کرداحه خاک تو سرتو کرداحه بیناموسو دالقاک
سانزو از اون ور مرز مایکی رو دید و
سانزو:آقا من طرف شما هستم من سگ شمام داداش بزنش*رفت پشت انگیری*
هاکایی و انگیری:ها؟!...ها؟!...هاااا؟! *ها اخر کشدار گفتیم*
کاکوچو:خیلی ک.. صکشی
-باجی بیسم رو بگیر بیسیم بزن داوودی کیا بگو نارنجک بفرسته!!
باجی بیسیم که پرت کردم سمتش رو گرفت و منم دوباره درحال حمله شدم و دیدم انگیری و سانزو و هاکایی اومدن توی مرز ایران
-ای ایجا چی میگه؟! *سانزو رو میگم*
هاکایی:این نمیدونم چی میگه ولی حداقل ک***ص نمیگه!!
انگیری:اومد طرف ما!!
ادامه رو امروز میزارم...
- ۵.۲k
- ۰۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط