فیک تهیونگ
فیک تهیونگ
*عشق به اجبار*
p1
سلام من کیم ا.ت هستم وتوی یه خوانواده با وضع مالی کمی خوب زندگی میکنم. من از ۱۵سالگی با جیمین (مال بی تی اس نیستا) رل هستم و خیلی دوستش دارم(العان 20سالشه) امروز قرارشد که بیاد خواستگاریم و اون هیچ مشکلی نداره فقط سیگار میکشه. همین و بابامم مشکلی باهاش نداره.
*شب*
بابا:نه. ببخشید اما ما یه کسی رو برای ازدواج داریم.
همون لحظه ذوقت تبدیل به گریه شد و یه شک بزرگ بهت دست داد. یه قطره اشک بزرگ از چشمت افتاد پایین
ا.ت: چیییییییی؟؟
اون کیه که من تا حالا ندیدمش و نمیدونم کیههههه(داد)
جیمین: من دیگه این شرایط رو تحمل نمی کنم
و از در رفت بیرون و درو محکم بست
تو هم رفتی توی اتاقت و تا صبح گریه کردی
*صبح*
رفتم جلوی اینه دیدم صورتم پف داره خیلی ترسناک شدم طوری که خودم باورم نمیشد
رفتم یه دوش گرفتم و یه لباس خونه پوشیدم(عکس =پست بعد) و رفتم پایین پیش مامان و بابام
(پ. ن: جیمین هر شب مشروب میخوره و یه کوچولو مست میکنه ولی اون جیمین تویBTSنیست)
بابا: دخترم هیچی نگو. من میدونم دوستش داشتی اما من سلاحتو میخوام
اون عوضی هر شب مسته و سیگار میکشه
ا.ت: بابا ولی من همون عوضی رو دوست داشتَتـَـــــــم (با گریه)
ادامه دارد...
*عشق به اجبار*
p1
سلام من کیم ا.ت هستم وتوی یه خوانواده با وضع مالی کمی خوب زندگی میکنم. من از ۱۵سالگی با جیمین (مال بی تی اس نیستا) رل هستم و خیلی دوستش دارم(العان 20سالشه) امروز قرارشد که بیاد خواستگاریم و اون هیچ مشکلی نداره فقط سیگار میکشه. همین و بابامم مشکلی باهاش نداره.
*شب*
بابا:نه. ببخشید اما ما یه کسی رو برای ازدواج داریم.
همون لحظه ذوقت تبدیل به گریه شد و یه شک بزرگ بهت دست داد. یه قطره اشک بزرگ از چشمت افتاد پایین
ا.ت: چیییییییی؟؟
اون کیه که من تا حالا ندیدمش و نمیدونم کیههههه(داد)
جیمین: من دیگه این شرایط رو تحمل نمی کنم
و از در رفت بیرون و درو محکم بست
تو هم رفتی توی اتاقت و تا صبح گریه کردی
*صبح*
رفتم جلوی اینه دیدم صورتم پف داره خیلی ترسناک شدم طوری که خودم باورم نمیشد
رفتم یه دوش گرفتم و یه لباس خونه پوشیدم(عکس =پست بعد) و رفتم پایین پیش مامان و بابام
(پ. ن: جیمین هر شب مشروب میخوره و یه کوچولو مست میکنه ولی اون جیمین تویBTSنیست)
بابا: دخترم هیچی نگو. من میدونم دوستش داشتی اما من سلاحتو میخوام
اون عوضی هر شب مسته و سیگار میکشه
ا.ت: بابا ولی من همون عوضی رو دوست داشتَتـَـــــــم (با گریه)
ادامه دارد...
۴.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.