گاه گاهی با خودم نامهربانی میکنم
گاه گاهی با خودم نامهربانی میکنم
با خودم لج می کنم با غم تبانی میکنم
.
می نشینم چای می نوشم کنار پنجره
بی کسی های خودم را دیده بانی می کنم
.
آب می ریزم به روی خاک گلدان های خشک
آب پاش خانه را دارم روانی می کنم
.
چشم می دوزم به دستانی که در دست تو بود
خاطرات رفته ام را بازخوانی می کنم
.
بی نشانی رفتی و دلتنگ ماندم چاره چیست
نامه ها را می نویسم بایگانی می کنم
.
آه حالا که خودت اینجا کنارم نیستی
در کنار عکس تو شیرین زبانی میکنم
با خودم لج می کنم با غم تبانی میکنم
.
می نشینم چای می نوشم کنار پنجره
بی کسی های خودم را دیده بانی می کنم
.
آب می ریزم به روی خاک گلدان های خشک
آب پاش خانه را دارم روانی می کنم
.
چشم می دوزم به دستانی که در دست تو بود
خاطرات رفته ام را بازخوانی می کنم
.
بی نشانی رفتی و دلتنگ ماندم چاره چیست
نامه ها را می نویسم بایگانی می کنم
.
آه حالا که خودت اینجا کنارم نیستی
در کنار عکس تو شیرین زبانی میکنم
۲۳.۲k
۲۵ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.