چند روزی میگذشت و منو دوست جدیدم هالزی تو انباری بودیم دا
چند روزی میگذشت و منو دوست جدیدم هالزی تو انباری بودیم داشتم با هالزی حرف میزدم که در انباری باز شد
کینگو: خانم ا.ت لطفا همراه من بیاید
ا.ت: ای خدا چی میخواد این
هالزی: برات آرزو موفقیت میکنم😂
ا.ت: هالزییی دلت کتک میخوادد
هالزی: گوه خوردممم
ا.ت: منو کجا می بری
کینگو: ارباب کارت داره
ا.ت: ارباب کیهه
کینگو: ارباب کینگو
ا.ت: چیکارم دارههه
کینگو: وای چقد حرف میزنی
تق تق تق
کینگو: بفرمایید ارباب اینم ا.ت
تهیونگ: حله دمت گرم برو
ا.ت: تو از جون من چی میخوایی
تهیونگ: ببر صداتو اینجا فقط من حرف میزنممم(عربده)
ا.ت:(ترس)
تهیونگ: دختر خوشگلیم هستیا
ا.ت: ی.یعنی پی
تهیونگ: از همه هرزه هایی که داشتم بهتری
ا.ت: من هرزه نیستممم(گریه)
تهیونگ: اوکی از الان به بعد هستی تو ماله منی
کینگووووووووو(عربده)
کینگو: بله قربان
کینگو: خانم ا.ت لطفا همراه من بیاید
ا.ت: ای خدا چی میخواد این
هالزی: برات آرزو موفقیت میکنم😂
ا.ت: هالزییی دلت کتک میخوادد
هالزی: گوه خوردممم
ا.ت: منو کجا می بری
کینگو: ارباب کارت داره
ا.ت: ارباب کیهه
کینگو: ارباب کینگو
ا.ت: چیکارم دارههه
کینگو: وای چقد حرف میزنی
تق تق تق
کینگو: بفرمایید ارباب اینم ا.ت
تهیونگ: حله دمت گرم برو
ا.ت: تو از جون من چی میخوایی
تهیونگ: ببر صداتو اینجا فقط من حرف میزنممم(عربده)
ا.ت:(ترس)
تهیونگ: دختر خوشگلیم هستیا
ا.ت: ی.یعنی پی
تهیونگ: از همه هرزه هایی که داشتم بهتری
ا.ت: من هرزه نیستممم(گریه)
تهیونگ: اوکی از الان به بعد هستی تو ماله منی
کینگووووووووو(عربده)
کینگو: بله قربان
۲.۰k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.