ازت دورم و بی خبر

ازت دورم و بی خبر...
نمیدونم کی میری بیرون...
کجاها میری...
نمیدونم ناهار چی خوردی
یا واسه شام چی تدارک دیدی...!؟
نمیدونم امسال بجای من
برا کی شال گردن و کلاه می بافی...
نمیدونم تو آهنگایی که تازه
اومدن کدومو از همه بیشتر دوست داری...؟!
نمیدونم وقتایی که من از تو
مینویسم ،
توام یادم میوفتی...؟!
یا داری میگی و میخندی...؟!

ولی اینو خوب میدونم ...
که یه سری آهنگا ،
بعضی رستورانا ،
چند تا از غداها ،
و کل خیابونای تهران ،
من و یادت میندازن...
همه شهر من و تو رو فقط
با هم میشناسن...

رستورانای ستارخان...
سفره خونه های دربند...
کافه های انقلاب...
پارکای تهران پارس...
پاساژای سعادت آباد...
همشون ما رو با هم میشناسن...
تا دستم براشون رو نشده برگرد...

#احمد_سلیمی
۹۶/۰۹/۲۵
دیدگاه ها (۹)

روزهای زیادی از‌‌‌ نیامَدنت گُذشته ..جانا ،به نَظرم اگر ‌قَص...

او هنوز روسری آبی میپوشد ،من سیگار فیلتر قرمز... عجب شهر اور...

از یک به صد ...از صد به یک ...تمامِ گوسفندهای مراتع تالشتک ت...

پاریس بد بوستامستردام تن فروشی می کندنیویورک موش می دواندونی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط